پیام


قـومی متفكرند در مـذهب و دیـن *** قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن كه بانگ آید روزی *** كای بیخبران راه نه آنست و نه این

دوستان عزیز مهم نیست که احمدی نژاد یا خامنه ای یا فلانی چه گفته و چه کرده.
این حکومت از بیدار شدن من و تو میترسد
مهم این است که من و تو به هم چه می گوییم

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

مخالف شناسىِ مخالفان از طريق مخالفان پرخاشگر بى خرد!!


چند هفته و يا چند ماهى از انقلاب ۲۲بهمن نگذشته بود كه آقاى على خامنه اى در جمع گروهى از افراد مسلح كه نام كميته انقلاب را به خود داده بودند و بعدها به سپاه و نيروهاى انتظامى تبديل شدند در ساختمان حزب رستاخيزى كه اينك كميته انقلاب مشهد بود براى افراد مسلح سخنرانى مى كرد.
يكى از همكلاسى هاى سابق من در دبيرستان جليل نصيرزاده كه در ميان همان افراد مسلح مستمع آقاى خامنه اى بود برايم همان ۲۹ سال پيش روايت مى كرد كه خامنه اى گفته است بهوش باشيد و آماده زيرا براى حفاظت و بقاى انقلاب ما نيازمند تجربه هائى هستيم كه انجام اين تجربه ها موجب خواهد شد كه حتى ما كسانى را از ميان عزيزانمان، خانواده، آشنا و دوست، هم محلى و همشهرى، قربانى كنيم و از دست بدهيم. ما مى بايست جنبش ها و كودتاهائى را خودمان سازمان بدهيم براى «مخالف شناسى» مخالفان جمهورى اسلامى كه در نيروهاى مسلح و دواير دولتى فراوان هستند بدين رو هر از چندى با ساختن يك كودتا خواهيم توانست مخالفان جدى را شناسائى و سركوب كنيم. اين شيوه به طور جدى در سال هاى جنگ دنبال شد و تا جائى كه توانستند نيروهاى وفادار به نظام پادشاهى را دانه دانه در هر كجا يافته و از بين ببرند.
پس از جنگ روش كارى نظام اسلامى ديگرگون شد و اين بار رسانه هاى خارج تبديل به تريبون هاى تند و خشنى شدند عليه نظام اسلامى به گونه اى كه عاشق پيشه هاى ايران پر شكوه و يادگاران صوتى و سيمائى و نوشتارى دوران پادشاهى آريامهر شمشيرهاى خشن و تند پرخاشگوئى شدند، عليه نظام اسلامى و تحريك مردم براى تماس با اين افراد در خارج و به ويژه از پانزده سال پيش كه صداها و تصاوير توسط ماهواره به ايران مى رفت اين تلاش به طور جدى توسط سازمان هاى اطلاعاتى ملاها دنبال شد و همه سخنوران بزرگ و قهار و شورش آفرين ندانسته و نخواسته با دستمزدهاى بسيار كم چند صد و يا چند هزار دلارى به سيستم امنيتى نظام اسلامى كمك كرده و مى كنند تا هر از چندى با سر دادن فريادهائى هخاگونه مخالفان را از ميان دهها و يا صدها نفرى كه از داخل كشور با اينها پيوند برقرار مى كنند شناسائى و يكى دو سه نفرى كه به عنوان مخالف پتانسيل بالا و قوى اى در ايران دارند را بازداشت نموده و زير فشار و شكنجه و آزار و اذيت قرار دهند تا هم ديگران را بترسانند و هم اندك مخالفان شناسائى شده را از ميان ببرند و هم پرخاشگران بى خرد خارج را براى مدتى سرگرم و راضى از نبردشان كنند.


طى پانزده سال پيش صدها نفر در اين توطئه عاقلانه و عاملانه سازمان هاى اطلاعاتى ايران و جهالت فريادزنان و پرخاشگران خالى از خرد خارج از كشور بازداشت شده اند كه يا كسى هيچ نام و نشانى از آنها نمى داند و يا اگر تك و توكى شناسائى شده و سال ها و ماه ها را در سلول هاى جمعى و يا انفرادى نظام اسلامى گذرانده اند و هزار و يك بيمارى گرفته اند را متهم به همكارى با نظام مى كنند. يعنى سازمان هاى امنيتى نظام موفق شده اند كه تاكنون:
۱-با چند تا تريبون و دوربين پرخاشگران نظام اسلامى را سرگرم كرده و آنها را سركار بگذارند.

۲-هر از چندى توسط همين پرخاشگران مخالفان داخل را شناسائى كرده و در ميان آنها افراد حساس و جدى را بازداشت كنند.

۳-همين پرخاشگران كه تحريك كننده عملياتى داخل كشورى ها هستند به محض بازداشت تماس هايشان در داخل، خدمت پايانى را به آنها كرده و آنها را همكاران رژيم مى نامند.

اين بازى از داريوش فروهر تا محمدى ها ادامه داشت و مى گفتند اينها چگونه شهامت مى كنند كه از داخل و يا از درون زندان اين حرف ها را مى زنند. بعد اگر كسى كشته مى شد بت مى شد اما اگر در زندان مى ماند مارك رژيم همچنان بر پشت و روى آنها باقى مى ماند.

همين ترور شخصيت در هنگامه هائى كه ترور جانى ممكن نيست از سوى دايناسورهاى مقيم خارج به راحتى آب خوردن به مبارزان جدى ارمغان داده مى شود.
كافى است طرف با يك ريشو در خيابانى يا كافه و رستورانى حرفى زده باشد و يا در ميان حرف ها و يا نوشته ها و مقالاتش سخنى از جانبازى و يا جنگ رفته ها گفته باشد و يا اين كه در هواپيما و يا اتوبوس كنار دست كسى نشسته باشد. فوراً اسلحه لفظى ترور وارد عمل مى شود از همه مهمتر اگر كسى اسم خمينى يا خامنه اى و رفسنجانى را بدون چند پسوند و پيشوند تند و خشن و فحاشى بياورد و يا گناه از همه بدتر آن كه آقائى به نام آنها اضافه كند، طرف صد درصد نوكر جمهورى اسلامى است. حال اين كه كليه رسانه هاى رسمى پارسى زبان جهان از اسرائيل و آمريكا و بى بى سى و غيره نه تنها آقا و خانم به رهبران و مسئولان رژيم مى گويند و كك كسى هم نمى گزد كه آنها القاب آيت الله را به همراه العظمى و حجت الاسلام را به همراه والمسلمين را هم مى گويند و مى نويسند اما اگر عليرضا ميبدى بگويد آقاى خامنه اى گناه كبيره مرتكب شده و دهها پيام و تلفن نقد و فحش و ديگر روانه او مى شود.
اين ترور شخصيت هاى افراطى و مضحك به گونه اى كار خود را در خارج به خوبى انجام داده است كه اگر خدا هم بيايد روى زمين و كت و شلوار بپوشد و كراوات هم بزند باز همه مى گويند همان قصه آريامهر را اما به گونه اى واژگون كه فلانى از خودشان است و اين خود بزرگترين خدمت به سازمان هاى امنيتى ايران بوده است كه بزرگترين مخالفان را نيز از آنها پنداشته اند.

با تفرقه افكنى بيشتر حكومت مى كنى!

در يكى از نخستين جلسات شوراى انقلاب اسلامى در سال ۱۳۵۸ تازى كه افرادى چون فردوست در كادر بالاى اطلاعاتى و امنيتى و جاسوسى نظام پادشاهى با انقلاب همكارى صميمى داشت، يكى از اعضاى شورا مسئله كارمندان و خبرچين ها و رابطهاى ساواك را مطرح كرده و گفت ما با اينها مى بايست به سه شيوه برخورد كنيم.

۱- تك و توكى از افراد كادر مديريت كه شناسائى شده اند را اعدام كنيم تا هم ديگران را ترسانده باشيم و هم از شر آنها نسبت به همكاريشان با شاه راحت شويم.
۲- بخشى ديگر از اين افراد كه نسبت به سابقه كارى تا لحظات پايانى به نظام پادشاهى وفادار بوده اند و در عمليات ساواك طى سال هاى اخير شناسائى شده اند را يا به زندان مى اندازيم و يا زمينه خروج آنها را از كشور به طور فرار فراهم مى نمائيم تا به خارج رفته و هر تعداد از آنها را كه بتوانيم در كادر نوين سازمان امنيت در خدمت مى گيريم تا در ميان اپوزيسيون هاى رنگارنگ مستقر در پاريس و لندن و لس آنجلس نفوذ كنند.

۳- كسانى كه در كادرهاى ادارى بوده و در جامعه كمتر شناسائى شده اند را ديگر بار در سازمان جديد امنيت استخدام مى كنيم.

اين طرح كه توسط آقاى خامنه اى و هاشمى رفسنجانى به شوراى انقلاب پيشنهاد شد مورد پذيرش قرار گرفت و دستور عملكرد به آن صادر شد و دقيقاً با همين طرح بود كه نفوذ در نيروهاى مخالف در خارج از كشور و يا احياناً ساختن جنبش ها و جريان هاى اپوزيسيون نظام در خارج شكل گرفت و پس از طرح نخست شناسائى و عضوگيرى، طرح بعدى كه تفرقه افكنى و از هم پاشيدگى و دورى نيروها از هم بود نيز آغاز شد به طورى كه در آن سال هاى نخست انقلاب هيچ يك از نيروها نتوانستند يك اتحاد منسجمى را پديد بياورند.
اولين جريان متشكل خارج از كشور نهضت مقاومت ملى شاپور بختيار بود كه در آغاز توانست ۹۰ درصد نيروهاى پادشاهى را دور خود گردآورد اما خيلى زود با ساختن جريان هاى فرعى بيش از ده گروه سلطنت طلب كه هر يك مستقل و جدا از ديگر بود در پاريس شكل گرفت:

۱-جريان دكتر بختيار.

۲-جريان شهريار شفيق.

۳-جريان تيمسار آريانا.

۴-جريان تيمسار معين زاده.

۵-جريان دكتر على امينى.

و چندين گروه و جريان ديگر كه جمله اين گروه ها هرگز نتوانستند حتى حول شخصيت شاخص نظام پادشاهى يعنى شاهزاده رضا پهلوى به اتحاد برسند و همگى رهبرى او را بپذيرند و يا ايشان بيايد و مبارزات آنها را علناً تائيد كند.
اين تفرقه و تشتت و دورى از هم كه از طريق سازمان امنيت ايران دقيق و حساب شده برنامه ريزى شده بود توسط افرادى كه واقعاً مخالف جمهورى اسلامى بودند و واقعاً از ته دل خواهان سرنگونى آن بودند اما بدون نظم و تشكيلات و وجود سازمان ها و بخش هاى جاسوسى و ضدجاسوسى عمل مى كردند، به پيروزى رسيد و خود مخالفان نظام بهترين خادمان آن شدند كه تا به امروز جريان دارد.

حتى شوراى ملى مقاومت كه توسط سازمان مجاهدين با احزاب گردن كلفتى چون حزب دموكرات كردستان و بنى صدر و سيدجوادى و لاهيجى ها شكل گرفته بود نيز خيلى زود دچار تفرقه و درگيرى داخلى شد و همه سازمان هاى مقتدر اين شورا چون حزب دموكرات و شخصيت هاى منفرد ديگر يكى پس از ديگرى از آن جدا شدند.

در راستاى همين تفرقه بيفكن و حكومت كن حتى يكى دو سازمان مجاهدين فرعى و كوچك و تك نفره نيز در مخالفت با سازمان اصلى مسعود و مريم پديد آمد:

۱-سازمان مجاهدين خلق به رهبرى پرويز يعقوبى.

۲-سازمان مجاهدين سعيد شاهسوندى.

۳-و جدا شدگان از سازمان به رهبرى كريم حقى ها و سبحانى ها و....

اين طرح تفرقه افكنى در ميان مردم آنچنان تاكنون پس از ۳۰ سال كارساز بوده است كه احياناً خانواده ها را نيز از هم پاشيده چه رسد به اين كه كسانى بتوانند يك گروه مسنجم و مقتدر و فعال به وجود بياورند.

يك نمونه از كاركرد اين شيوه كه به ۳۰ سال پيش مربوط ميشود:

« در ماه هاى نخست انقلاب اينجانب به خاطر نزديكى كه با استاد محمدتقى شريعتى (پدر دكتر شريعتى) و استاد على تهرانى داشتم، به گونه اى عامل هم آهنگ كننده مخالفت هاى اين دو با نظام خمينى بودم كه هر از چندى اعلاميه هائى و يا مصاحبه هائى و يا سخنرانى هائى از آنها را سازمان مى دادم. يك روز موسوى قوچانى كه جوان طلبه اى بود و اينك يكى از رهبران (ژ ث) به دست كميته انقلاب بود پيش من آمده و شروع كرد به بدگوئى از شيخ على تهرانى گفت من و تو و آقاى خامنه اى كه بارها سر درس شيخ رفته ايم و شاهد غير طبيعى بودن او بوده ايم حال چرا تو دنبال يك آدم ديوانه راه افتاده اى و غيره... دقايق بسيارى از من و تلاش هايم كه جوانى ۲۲ساله بود تعريف و تمجيد و به شيخ على توهين مى كرد تا شايد من يك كلمه به شيخ بد بگويم كه من هيچ نگفتم. در پايان مسئله استاد محمدتقى شريعتى را مطرح كرد و گفت: شيخ به او گفته است كه استاد شريعتى آدم ساده لوحى است و هر دم حرفى مى زند و رأى خود را عوض مى كند. من باور نكردم، موسوى قوچانى ضبط صوت كوچكى را از جيبش درآورده و صداى شيخ را پخش كرد و آنگاه بود كه من هزار بار خدا را شكر گفتم كه من حرفى در تائيد افكار و برنامه او نزدم زيرا بدون شك صداى مرا نيز ضبط مى كرد و نزد شيخ على تهرانى مى برد، براى اين كه او را با من دشمن كند.

من عين ماجرا را همان سال براى استاد شريعتى و شيخ على تهرانى شرح دادم و هر دو اعتراف كردند كه عين اين كار را با آنها نيز كرده است تا ما سه نفر را با هم دشمن كند.

البته شيخ على به من گفت كه من او را از خانه بيرون كردم (يعنى رئيس كميته مشهد موسوى قوچانى را) و او تلفنى نوارى با صداى استاد شريعتى را برايش پخش كرده است كه استاد گفته است من بر اعصابم مسلطم و مثل شيخ هيجان زده نمى شوم براى تصميم گيريهايم و.... »

بارى طرح اين مسئله و باز كردن اين توطئه هر چند كدورتى لحظه اى بين آنها به وجود آورد اما دست آنها را رو كرد.

ولى شوربختانه اين بازى دقيقاً ۳۰ سال است كه در داخل و خارج دنبال مى شود تا چهار نفر دور هم جمع نشوند و تا كسى با كسى رفيق مى شود، يك ملائكه از غيب مى رسد و با ارائه حرفى از يكى به ديگرى وى را مأمور رژيم معرفى مى كند و رفاقت و هميارى نيز پايان مى پذيرد و كينه و خصومت و درگيرى آغاز مى شود.


بدل سازى هاى امنيتى نوعى ترور شخصيتى

در رابطه با بدل سازى هاى جمهورى اسلامى بارها گفته و نوشته ايم و اين بدل سازى نيز يكى ديگر از شيوه هاى امنيتى اطلاعاتى نظام اسلامى بوده است كه با ساختن سازمان هاى مشابه تشكيلات فعال در ايران شروع شد و سى سال است كه ادامه دارد.

آقاى ميثمى كه يكى از اعضاى مجاهدين بود در برابر مسعود در داخل كشور سازمان مجاهدين را ساخت. دكتر ابراهيم يزدى، خامنه اى، رفسنجانى و بهشتى سپاه پاسداران را پايه گذاشتند. بهزاد نبوى سازمان مجاهدين اما از نوع انقلاب اسلامى را پايه نهاد.

نام هاى افراد به دور از بدل سازى هاى جمهورى اسلامى نبود. منوچهر گنجى كه سال ها به عنوان يكى از رهبران اپوزيسيون مطرح بود از هنگامه اى كه اكبر گنجى به شهرت رسيده است ديگر بسيار كمرنگ شده و كمتر جائى از دكتر منوچهر گنجى سخن به ميان مى آيد و اگر هم كسى بگويد گنجى پيش از آن كه ذهن به دكتر منوچهر فكر كند به اكبر گنجى مى انديشد.

همين كار با نام حسن عباسى من انجام شد و توسط دوستان نزديك خود من اين نام در سطح جهان لانسه شد به گونه اى حتى فاميل نزديك من و دوستان خارج نيز گمان كردند كه همان تئوريسين نظام اسلامى من هستم و هنوز نيز اگر سياوش اوستا به حسن عباسى بچسبد، برخى همان تئوريسين نظام اسلامى را به ذهن خود مى آورند و جالب اين كه هر از چندى به گونه اى اخبارى كاذب نيز حول حسن عباسى منتشر مى شود تا اين تنور داغ بماند مثلاً ناگهان يك جنجال خبرى راه مى اندازند كه حسن عباسى در عراق توسط نيروهاى آمريكائى دستگير شد و يا حسن عباسى كه براى آموزش تروريست هاى عراقى در بصره بود بازداشت شد بعد تكذيب اين خبر را وقتى خود يدالله قزوينى يعنى همان حسن عباسى قلابى هم منتشر مى كند آن هم با صدا و تصوير خودش و تأكيد مى كند كه از بيست سال پيش تاكنون من به عراق نرفته ام و بيست سال پيش هم به همراه نيروهاى كوماندوئى سپاه در جنگ ايران و عراق بود كه براى عمليات به بصره رفته بودم. كسى اين سخن را نمى شنود حتى چندى پيش رئيس سازمان اطلاعات و امنيت جمهورى اسلامى در سفارت اين كشور در پاريس انجمنى را بنام راديوى ما خورشيد پارس داير كرده بود و از كلى از شخصيت هاى موجود در سالنامه هفت هزار ساله براى برگزارى يك كنفرانس در يونسكو دعوت به عمل آورده بود خيلى از اين مشاركين! در يونسكو بعدها به خود من گفتند كه ما تنها خورشيد پارس كه مى شناختيم همين شهرفرنگ شما بود و راديوى شما از ۲۵ سال پيش و هرگز گمان نمى كرديم كه... يعنى به ناگاه همه گمان كرده بودند كه ما با سفارت ساختيم براى يك كنفرانس.

از همه مهمتر آدرس ۶۶ شانزه ليزه ما مى باشد كه تاكنون بارها و بارها افراد و گروه هاو انجمن هائى مشكوك از اين آدرس به عنوان دفتر خود در پاريس استفاده كرده اند كه حتى خود فرانسوى ها به اشتباه افتاده و گمان كرده اند كه آنها نيز ما هستيم. زيرا ۶۶ شانزه ليزه يك مركز تجارى است با ۷ ساختمان ده طبقه و هشت طبقه پاركينگ و دهها مغازه و چندين شركت و كمپانى كه آدرس ۶۶ شانزه ليزه را به شركت هائى كه دفتر ندارند با منشى و خدمات دريافت نامه ها كرايه مى دهند.

اين ترور شخصيتى كه با بدل سازى به انجام مى رسد به مراتب از زدن يك تير و يا چاقو و خنجر به قلب رقيب خطرناكتر و كارسازتر است زيرا همزمان با ضربه زدن در افكار عمومى به فرد مورد نظر ديگران را نيز مرعوب و يا مجذوب و يا مطرود مى كند.
بدين رو با بدل سازى و ترور شخصيت افراد كهنه كار و پر سابقه، كسانى به عنوان مبارز و رهبران انديشه و اپوزيسيون وارد ميدان مى شوند كه هر چند دلسوز وطن و سرنوشت آن هستند اما بسيار ساده و زود گول خور بوده و به راحتى مى توان آنها را در دست گرفته و با يكى دو نفر متملق فعال در كنار آنها كاشتن آنها را سرگرم مبارزه در جهت براندازى كنند.
اين نوع اپوزيسيون ها كه توسط فلان خواننده، فلان ژورناليست، فلان متخصص طبى، يا فنى و.... اداره مى شود فراخوان به تظاهرات مى دهند.

پنج نفر هم جمع نمى شدند و اين مى شود تعداد مخالفان در ميان هزاران هزار ايرانى و حتى تا مقطعى و در شرايطى بخشى از شركت كنندگان در اين تظاهرات متقاضيان پناهندگى سياسى هستند كه در پى عكسى زير پرچمى هستند براى ارائه سند. غافل از اين كه يك مخالف بايد عكس و سند را از هنگامه اى بياورد كه در داخل كشور بوده است و سرگرم مبارزه نه آنگاه كه با پاسپورت رسمى جمهورى اسلامى كشور را ترك كرده است و خلاصه تظاهرات ده نفر جايگزين تظاهرات هزاران نفرى سال هاى گذشته مى شود.
تأمين بودجه انجمن ها و سازمان ها و افرادى كه در خارج از كشور حتى با عنوان اپوزيسيون نظام اسلامى فعال هستند، هرگز از صندوق ها و حساب هاى مستقيم سفارتخانه ها و يا ديگر نمايندگى ها پرداخت نمى شود بلكه هزار و يك سند تجارتى ديگر با نام هاى متفاوت و مختلف وجود دارد كه به بهانه هاى چپ و راست، بودجه هاى اين بخش از تشكيلات جاسوسى و ضدجاسوسى عملى مى شود.

اكثر اين جريانات و افراد مشكوك و خبرچين و يا مورد سوءاستفاده قرار گرفته در گفتار و فحاشى بسيار راديكال بوده و هر لحظه و هنگامى سقوط نظام اسلامى و گدا بودن سيدعلى و كوسه بودن رفسنجانى بر زبان آنهاست زيرا كه اينگونه مخالفت هاى سياسى و ادبى مشكلى براى نظام ندارد بدتر ازاين واژه ها و نقدها در داخل كشور توسط نيروهاى چپ و راست نظام انجام مى شود اما مرز و خط قرمز نظام نقد دين است. به مرز و حدود دين و مقدسات دينى كه قرآن و پيامبر و امامان هستند كسى حتى به عنوان منتقد نمى تواند وارد شود وگرنه هرگونه فحاشى به نظام و هر لحظه خواهان سقوط آن بودن از دستورات سازمان جاسوسى است كه با فتواى شخص آقاى خمينى شرب خمرو همخوابه شدن را نيز جايز دانسته است.

براى درك اين مسئله يك مثال زنده:

چندى پيش شخصيتى كه با ايران رفت و آمد تجارتى بالا دارد و در دفتر من بود و با داد و فرياد از رژيم اسلامى بد مى گفت و آرزوى سقوط آن را داشت و غيره آنگاه كه خداحافظى كرد و از دفتر خارج مى شد مرا با خودش به بيرون كشيد و يواشكى به من گفت مواظب اين طرفى كه تو دفتر شما نشسته بود باشيد!
پرسيدم چرا چطور؟ گفت طرف مشكوك است كه براى رژيم كار مى كند (طرف يك هنرمند پر آوازه بود) من بسيار متعجب شده و از او پرسيدم: پس چرا خودت جلو زبانت را نگرفتى؟ و كلى بد گفتى؟ گفت من از اينها ترسى ندارم چون باهشون كارى ندارم!
به او گفتم مگر اصل تجارت شما با جمهورى اسلامى نيست؟ مگر ماهى چند بار تو به ايران سفر نمى كنى و مگرهاى ديگر....

اين يك نمونه از هزاران هزار مواردى است كه طى سى سال گذشته ما قربانى آن بوده ايم كه نيروهاى مختلف امنيتى و جاسوسى جمهورى اسلامى هر يك در يك كادر و تشكيلات ويژه اى فعال هستند و از هر كس به گونه اى بهره مى برند و ازدياد سازمان ها و تشكيلات امنيتى جاسوسى در داخل كه كل آنها براى حفظ كليت نظام اسلامى است موجب مى شود تا براى هر كسى كلاهى به اندازه سرش پيدا كنند. وزارت اطلاعات و امنيت كشور (واواك) سازمان رسمى جاسوسى و ضد جاسوسى، سازمان امنيت بيت رهبرى، سازمان امنيت سپاه، سازمان امنيت وزارت كشور، سازمان امنيت بسيج، سازمان امنيت وزارت خارجه، سازمان امنيت نيروهاى انتظامى، سازمان امنيت شوراى نگهبان، سازمان امنيت مجمع تشخيص مصلحت نظام، سازمان امنيت مجلس خبرگان، كه البته در داخل هر يك از اينها به نام هائى چون حراست، مركز مطالعات، پژوهش ها و.... خوانده مى شوند.

فرشته هاى نگهبان در سازمان جاسوسى الله
در فرهنگ اسلام سنتى همواره از گزيدن ملائك محافظ براى انسان سخن رفته است كه در واژه لاتين و اروپائى نيز از اين فرشته نگهبان با نام «آنژ گاردين» ياد مى شود گفته مى شود كه الله براى هر بنده اى دو ملك و يا دو فرشته نگهبان در كتف راست و چپ او قرار مى دهد كه اين دو كارهاى خوب و بد آدمى را در دفاتر اعمال آنها مى نويسند. يعنى اين دو، جاسوسان الله در درون آدمى هستند كه مواظب كارهاى نيك و بد او مى باشند.

نظام جمهورى اسلامى ايران از هنگامى كه دستى به سر و روى سازمان جاسوسى خود كشيد و آن را بر روى ويرانه هاى ساواك بازسازى كرد اين افسانه اسلام سنتى و فرشته نگهبان را نيز به كار گرفت.

به كارگيرى افراد در سازمان هاى جاسوسى ايدئولوژى دار و عقيده دار كارى آسان و كارى كم هزينه اما پر ارزش مى باشد. زيرا مؤمنين و باورمندان و وفاداران به ايدئولوژى دينى (مثل اسلام سياسى) و يا ايدئولوژى ماركسيستى (كشورهاى كمونيست و سوسياليست جهان) چون براى باور و عقيده خود كار مى كنند، كارهايشان را بسيار جدى و صميمى و از ته دل و تا پايان جان به انجام مى رسانند.

در نظام اسلامى چون حكومت از آن الله است و ولى فقيه بنام او حكومت مى كند پس بر تمامى پيروان و معتقدان الله است تا از رهبرى اطاعت نموده و در هر جايگاهى كه دستور داده شود انجام وظيفه كنند و در شرايط سخت و دشوار مالى نيز زندگى كنند.

لذا فرشته هاى نگهبانى كه براى شخصيت ها و مسئولان ارگان هاى متفاوت و مختلف سياسى، فكرى، نظامى، فرهنگى، ايدئولوژى، حزبى موافق و يا مخالف نظام اسلامى برگزيده مى شوند احياناً در ظاهر در شرايط مالى سخت و دشوارى نيز زندگى مى كنند و نه از ماشين هاى آخرين مدل برخوردار هستند و نه از خانه ها و آپارتمان هاى بسيار شيك. اينها همه براى آن است كه خبرچين ها و فرشته هاى نگهبان پيرامون افراد فعال، مورد توجه قرار نگيرند و همين فقر و تهيدستى آنها بهترين بهانه است كه بسان يك نوكر و يا غلام حلقه بگوش و يا پيشخدمت مطيع ۲۴ ساعته مثل تلويزيون هاى ۲۴ ساعته در خدمت فرد و يا شخصيت مربوطه باشند.

اين شيوه در روزهاى نخست انقلاب تجربه شد و چون از موفقيت چشمگيرى برخوردار شد، اين شيوه جزو اصول اوليه سازمان جاسوسى و ضد جاسوسى الله شد و آن بدينگونه بود كه در تمامى دواير دولتى، كارمندان و كارگران دون پايه را به عنوان مأموران حراست و حفاظت كه همان دفتر جاسوسى و اطلاعات و امنيتى ولى فقيه بود برگزيدند تا مراقب (فرشته نگهبان) كارمندان و آقاى رئيس باشند. اين افراد كه از نگهبان و سرايدار و آبدارچى تا رده هاى ديگر در دواير دولتى بودند، توانستند با گذراندن دوره هاى كوتاه آموزشى در بخش اطلاعات و امنيت و جاسوسى و ضدجاسوسى بسيج، به فرشته هاى نگهبان بسيار ماهرى تبديل شوند. (البته با حفظ احترام به تمامى سرايداران و آبدارچى ها و نگهبان ها و....) و نام دفتر حراست (نگهبانى و مراقبت و كنترل) را به خود اختصاص دادند. دوره هاى كوتاه آموزش جاسوسى و ضدجاسوسى در بسيج كم كم در سپاه و در ديگر كشورهاى كمونيستى جهان چون اتحاد جماهير شوروى سابق، كره شمالى، سوريه، ليبى، كوبا دنبال شد و تيم ها و گروه هاى مختلف امنيتى و فرشته هاى نگهبان در ايران و در سراسر جهان پخش شدند تا مأموريت هاى الله و نماينده او را به عنوان فرشته نگهبان چپ و راست كتف هر كسى دنبال كنند.
شما اگر رئيس يك سازمان سياسى يا انجمن فرهنگى و يا تلويزيون و يا راديو و يا خلاصه تشكيلات و جمعى باشيد كه بيش از يكى دو نفر را پيرامون خود جمع كرده باشد، فرشته نگهبان نيز با شماست تا كارهاى نيك و بد شما را ثبت كند و احياناً در شرايط و موقعيت هاى حساس وارد عمل شده و در تصميم گيرى هاى شما مداخله كند.

براى روشن شدن كامل اين مسئله ذكر يك مثال لازم است زيرا كه همواره هر حرف و سخن و توضيحى با يك مثال بهتر مفهوم مى شود.

يكى از فرشته هاى نگهبان من كه مقيم فرانسه نبود سال ها غلام حلقه به گوش و نوكر خانزادى بود كه تلاش مى كرد خدمات بزرگ و بسيارى براى من انجام بدهد. بگونه اى كه حتى سال ۱۹۹۶ كه جريان رفراندوم ده ماده اى تغيير نظام اسلامى را مطرح كردم توسط پليس كشورى كه در آن مقيم بود مورد بازجوئى و تهديد قرار گرفت كه براى من (يعنى براى سياوش اوستا) كارى نبايد انجام بدهد زيرا كه آنها من را نوعى سلمان رشدى براى رژيم اسلامى معرفى كرده بودند و اظهار داشته بودند كه نمى خواهند با حمايت او از من با جمهورى اسلامى مسئله داشته باشند. هنگامى كه فرشته نگهبان اين مسئله را با فاكس به من خبر داد من مسئله را با رئيس يكى از رسانه هاى معتبر پارسى زبان مطرح كردم و ايشان پس از تحقيق به من خبر داد كه پليس آن كشور ضمن تائيد مسئله اظهار داشته است كه يك اشتباهى بوده است كه ديگر تكرار نخواهد شد اين اشتباه با اعطاى مليت آن كشور به فرد منتفى شد و آن در شرايطى بود كه فرد مذكور به زبان آن كشور سخن نمى گفت.

بدون شك اين مسئله موجب شد تا اعتماد من به اين فرشته نگهبان بيشتر شود اما بعدها متوجه شدم كه همه تلاش كاشتن اين فرد در حصار اروپائى من براى اين بوده است كه ديگر ما نتوانيم در عاشورا و تاسوعا و ماه رمضان هائى كه با جشن هاى ايرانى همزمان مى شود برنامه اى براى شادى و پايكوبى مردم سازمان بدهيم و در يك كلام در اروپا در هنگامه هاى عزاى اسلامى شيعى، جشن ملى ايرانى برگزار نشود و چون اين فرد يكى از وظايفش رتق و فتق امور در رابطه با كرايه سالن و تبليغات بود در چند سال پياپى به ظاهر با ما همراهى مى كرد اما چند روز مانده به جشن ها متوجه مى شديم كه نه سالنى كرايه شده و نه تبليغى انجام شده است و البته در سال هاى اخير جمهورى اسلامى موفق شد تا هدايت برگزارى كنسرت ها را به دست بگيرد تا روزهاى عزا تبديل به جشن نشود. يعنى كارهاى فرشته هاى نگهبان همواره بسان فريدون بوير احمدى و جيحونى و ديگران بردن قاتل به خانه بختيار و دكتر كورش آريامنش و فريدون فرخزاد و كاظم رجوى و نقدى و الهى و برومند و قاسملوها نيست بلكه تلاش در جهت عدم برگزارى يك جشن يا انتشار يك مقاله و يا پخش يك برنامه تلويزيونى و يا راديوئى و يا دشمن تراشى براى ايكس و رساندن فلان خبرى كه در كادر جاسوس و ضد جاسوسى رژيم است و غيره نيز مى تواند از جمله مأموريت هاى اين مليجك ها و فرشته هاى نگهبان باشد.

يكى از اصحاب رسانه ها در آمريكا روزى به من مى گفت كه تاكنون دهها فرشته نگهبان را در كنار خود داشته كه هم آبدارچى او بوده اند و هم برنامه ساز و هم باغبان و هم راننده و كلاً آچار فرانسه و مى گفت پس از مدتى كه از حضور اينها مى گذرد ديگر اخراجشان كار دشوارى است زيرا بدون شك نظام پس از اخراج آن شخص افراد ديگرى را جايگزين آن فرشته نگهبان خواهد كرد اما خطر آنجا است كه اين فرد به رسانه هاى ديگر خواهد رفت و آبرو و حيثيت ما را به بازى خواهد گرفت زيرا كه اين غلام هاى خانزاد احياناً اطلاعات بسيارى از زد و بندها و بده بستان هاى مالى، سياسى و ارتباطى افراد و شخصيت ها دارند كه عمومى شدن آنها حيثيت ها را برباد خواهد داد.

در اين راستا لازم به يادآورى است كه نظام اسلامى براى پيشبرد اهدافش جدا از صرف ميليون ها دلار در ماه از مواد مخدر و انواع مختلف آن نيز در جهت كارآئى بهتر فرشته هاى نگهبانش بهره مى برد.

آنگاه که ما از شراب هفت هزار ساله ایران میگوئیم تلويزيون جهانى يورو نيوز:
از خرماى ايران با هفت هزار سال تاريخ تبلیغ میکند


تقريباً از پايان جنگ ايران و عراق، جمهورى اسلامى تلاش بسيار گسترده اى در سطح جهان در جهت لابى سازى هائى به نفع خودش را آغاز كرد.

با تجربه درخشانى كه از همكارى هاى امنيتى و اقتصادى و تسليحاتى با افراد و شخصيت ها و كشورهائى در سراسر جهان داشت، موفق شد تا اين لابى سازى امنيتى و سياسى و تبليغاتى را در اندازه و جايگاهى بلند و بالا پايه گذارى كند به گونه اى كه در اين راستا هيچ مرز و حدود دينى، ايدئولوژى و سياسى و غيره را رعايت نكرد. دستور اين بود كه از هر كس، گروه، سازمان كشور و تشكيلاتى كه بتوان اندك بهره اى برد مى بايست استفاده كرد. لذا حتى ارگان هائى كه در ظاهر و حتى در عمل دشمن جمهورى اسلامى بودند در برابر تطميع ها و تهديدها در خدمت نظام قرار گرفتند.
يكى از بزرگترين كانال هاى مهم اين لابى سازى جريان ايران گيت بود و مجموعه سازمان ها و افرادى كه از شرق تا غرب جهان با افكار و ايدئولوژى هاى متفاوت و متضاد، ايران را در جنگ عراق يارى رسانده بودند.

سپاه پاسداران و سازمان امنيت
سپاه پاسداران كه نقش اساسى را در جنگ ايفا مى كرد در بازسازى سازمان امنيت و به ويژه لابى سازى جهانى تا به امروز نقش بسيار مهمى داشته است چنانچه در ميان تمامى كشورهاى رسمى جهان متداول است كه سازمان هاى مختلف اطلاعاتى و امنيتى كشورهاى جهان با هم در تماس بوده و تنگاتنگ با هم همكارى مى كنند، اين همكارى ميان ايران و تمامى كشورهاى جهان متداول است ، به ويژه پس از ورود آمريكا به افغانستان و عراق كه جمهورى اسلامى همكارى و همراهى جدى  اما پنهانى با اين عمليات داشت. تلاش ها و راهيابى ها و همكارى هاى اطلاعاتى نيز فشرده شد.
به گونه اى كه هر چند برخى از كشورها خواهان حمله به ايران بودند اما آمريكا بارها و بارها از اين كار جلوگيرى كرده و حتى سازمان سيا رسماً اعلاميه اى در دفاع عدم استفاده تسليحاتى از اتم توسط جمهورى اسلامى منتشر كرد.
اكثر رهبران امنيتى اسرائيل كتابى را با مجموعه اى از مقالات منتشر خواهند كرد كه در آن دقيقاً به اين مسئله اشاره مى شود كه عليرغم شعارها و فريادهاى ضد ايرانى آمريكا، اما اين كشور همواره از طرح ها و پيشنهادات اسرائيل براى حمله به جمهورى اسلامى جلوگيرى كرده است و يك راه بى راهه باز شده را دنبال كرده است.

سال ها پيش كه شيخ على تهرانى مايل بود از عراق به آمريكا برود و از من خواسته بود تا اين مسئله را دنبال كنم مقامات امنيتى آمريكا رسماً به من گفتند كه ما اصلاً مايل نيستيم تا داماد رهبر جمهورى اسلامى را به عنوان پناهنده سياسى در آمريكا بپذيريم، زيرا روابط مان بهم خواهد كرد و همو تأكيد كرد كه ما به هاشمى رفسنجانى (رئيس جمهور وقت) پيشنهاد كرديم تا برايش محافظ بگذاريم تا مورد سوءقصد قرار نگيرد.

سخنان اين سال هاى اخير مقامات امنيتى و سياسى انگليس و آمريكا چون روبرت بائر در رابطه با حمايت و ابرقدرت بودن ايران و پخش پيام كريسمس احمدى نژاد پس از ملكه انگليس از كانال چهارم انگلستان و سفر پرنس چارلز در بحبوحه درگيرى هاى انتخاباتى مجلس به ايران و دهها نشانه ديگر، بيانگر قدرت بالاى لابى سازى هاى استعمارى جهانى با جمهورى اسلامى ايران است.

يك سياست مكار و فريبكارانه اى كه در راستاى اين لابى سازى جهانى از صدر انقلاب اسلامى آغاز شد، شعار ضد ايران دادن و در پنهان حمايت از آن كردن در ديپلماسى جهانى بوده و هست.

آنگاه كه بنى صدر رئيس جمهور شد و رجائى نخست وزير او بود، رئيس جمهور آمريكا از رئيس جمهور ايران بنى صدر حمايت كرده و رجائى را تحقير كرد. اين مسئله به طور گسترده اى در ايران منعكس و موجب شد تا رجائى يك معلم گمنام مدرسه علوى تبديل به يك قهرمان ملى بشود، لذا از همان هنگام سرويس هاى امنيتى آمريكا به رهبران سياسى دستور دادند تا در رسانه ها و در برابر افكار جهانى با جمهورى اسلامى و رهبرانش برخورد خشن و تندى داشته باشد. اما در عمل و در پنهان از آنها حمايت كنند.

و آنها بدينسان عمل كردند و نتيجه اين كه امروز شاهد پيشرفت اسلام سياسى به رهبرى جمهورى اسلامى در اكثر كشورهاى مسلمان جهان هستيم كه اين مسئله دقيقاً در راستاى طرح كمربند سبز انگليس و آمريكا مى باشد. نفوذ ايران در شمال آفريقا، افغانستان، عراق، سوريه، لبنان حتى مالزى و آمريكاى جنوبى و نيز حمايت از قدرت گيرى احزاب اسلامى در كشورهائى چون تركيه و پاكستان و.... به گونه اى كه مثلاً امروزه در سطح ديپلماسى جهانى نقش سفير جمهورى اسلامى ايران را در مراودات و مذاكرات خود با اسرائيل، اروپا و آمريكا بازى مى كند. يعنى اگر مثلاً ايران رسماً با اسرائيل رابطه اى ندارد اما از كانال تركيه اهداف خود را دنبال مى كند.

اين نوع برخورد رياكارانه فحش و ناسزا به جمهورى اسلامى دادن در جهت پيشبرد اهداف داخلى و خارجى ملاها در ميان ايرانيان تبعيدى نيز به طور گسترده و فعال دنبال میشود و به طور غيرقابل تصورى كارساز شده است تا هم مردم سرگرم شوند و هم سر نخ ها به دست خودشان باشد و هم مردم به فكر تشكيلات و سازمان دهى منسجم نيفتند.

  * شوراى انقلاب و پس از آن شوراى امنيت ملى جمهورى اسلامى در پى پيشنهادات سازمان ها و ارگان هاى مختلف امنيتى كشور مسئله اى را تصويب و دنبال كرده است.

جلوگيرى از نقد، حمله و تضعيف ايدئولوژى سياسى اسلام و تشويق مخالفين و اپوزيسيون به برخورد راديكال و تند و ناسزاگويانه به دولت جمهورى اسلامى تا ميليون ها انسان مخالف اين نظام با توجه كردن به پرخاشگران عقده ها و كينه هاى روزمره خود را خالى كرده و شب ها آرام خوابيده و به فكر تحول و انقلابى نيفتند.

  * در مرحله نخست حمله و ناسزا و نقد به رهبرى در خط قرمز قرار گرفته بود اما از فرداى جنبش دانشجوئى ۱۸ تيرماه در جهت بقاى جمهورى اسلامى در ايران و توسعه اسلام سياسى در سطح جهان نقد رهبرى نيز از نظر سياسى به طور ضمنى از كادر خط قرمز خارج شد اما خط قرمز كلى خود اسلام و نقد و تضعيف اسلام و ايدئولوژى اسلامى و پيامبر اسلام و ائمه باقى ماند. به طورى كه خود جمهورى اسلامى توسط لابى هاى رنگارنگ خود به ويژه از آمريكا رسانه هاى فحاش و ناسزاگوى سياسى تكنفره را براى رهائى ايران تقويت مى كند اما زبان دكتر كوروش آريامنش، فولادوندها را قطع نموده و فريادهاى ديگر پيام آوران خرد را چون دكتر روشنگرها را در رسانه ها سانسور مى كند.

بدين رو براى امنيت ملى جمهورى اسلامى برخورد خشن لفظى و تند عليه منافع سياسى جمهورى اسلامى نه تنها رخصت يافته كه توسط تلاش ها و كمك هاى پيدا و پنهان خود نظام تقويت مى شود اما نقد اسلام چون جمهورى اسلامى را خلع سلاح ايدئولوژيكى مى كند نه تنها ممنوع كه سركوب هم مى شود.

زيرا به بركت نام اسلام و اسلامى بودن نظام است كه ميليون ها نفر در داخل و خارج كشور بنام بسيجى و سپاه و حزب اللهى تا پاى جان از آنها حمايت مى كنند و اگر اين مسئله و پايه و ركن اساسى اسلام خدشه دار شود جريان اسلام سياسى و قدرت گيرى آن در جهان نيز بسان برف آب مى شود.
در غير اين صورت شما در نظر بگيرد هر چه ما در اروپا و آمريكا عليه جمهورى اسلامى فرياد بزنيم و يكى را گدا و ديگرى را شامپانزه بناميم به يك درصد اعتراضات دانشجويان داخل كشور نخواهيم رسيد كه تصاوير احمدى نژاد را در جلو خودش آتش مى زنند و لاريجانى را در برابر خودش تحقير مى كنند و كل نظام اسلامى را با سرانش زير سئوال مى برند.

بارى اگر در مراحلى از تهيدستان به عنوان فرشته هاى نگهبان انسان هاى فعال بهره مى برند، در اين فاز ديگر جلوگيرى از نقد اسلام و تشويق ناسزاگوئى سياسى به نظام، از ثروتمندان و متمولانى بهره مى برند كه در صادرات و واردات توليدات داخلى و خارجى فعال هستند، به گونه اى كه بخشى از تكس تجارتى خود را به ايكس و ايگرك و فلان و فلانى مى دهند تا خط امنيتى جمهورى اسلامى در خارج به خوبى دنبال شود و كمتر اثر و آثارى از پرداخت هزينه ها توسط ارگان هاى رسمى نظام به چشم بخورد.

لذا مثلاً اگر فلان تشكيلات لابى سازى در شرق و غرب جهان تعدادى غير ايرانى را دور خود جمع كرده و نشريه اى به زبان غير پارسى منتشر مى كند و به هر نويسنده بين ۵ تا ۵۰ هزار دلار دستمزد براى هر مقاله مى دهد، خود مسئول آن سازمان و انجمن و تشكيلات چون كارمند امنيتى نظام است شايد همان حقوق چند هزار دلارى را بگيرد و بس.

در كادر لابى سازى هاى جهانى ملاها پشتيبانى مالى و تبليغاتى از مهره هاى فعال نيز پنهان و نامرئى توسط افراد با رنگ هاى مختلف سياسى دنبال مى شود كه كمتر كسى متوجه رنگ ريش و تسبيح و نماز و يقه باز و بى كراوات جمهورى اسلامى مى شود و در همين راستا اكثر وزراى خارجه و غيره جهان در استخدام اين لابى ها درمى آيند.

انديشمندان روشنگر ايرانى و پيشينه پر افتخار
  * پس از موفقيت چشمگير انديشمندان روشنگر ايرانى كه مردم را به پيشينه پر افتخار خود متوجه ساخته اند طرح نوين امنيتى جمهورى اسلامى از چهار سال پيش سوار اين موج شده است و آن ساختن نيروها و تشكيلاتى در جهت تبليغ و پذيرائى نو اوستائى ها و نو زرتشتى ها است. لذا طرح ساختن سازمان ها و انجمن هاى رسمى در خارج از كشور تا بتوانند در اسرع وقت افراد را شناسائى كنند مدتى است كه فعال شده اينها با كپى كردن حرف ها و پيام ها و سخنان ۳۰ سال گذشته ما در صدد هستند تا نيروهاى آزاد شده را جذب خود نموده و مى دانند كه با به دست گرفتن رهبرى اين افراد خطر جدى سياسى ايدئولوژيكى آنها در آينده در نطفه خنثى و خفه خواهد شد.

اين روزها يك آگهى در كانال جهانى خبر اروپا با بودجه جمهورى اسلامى پخش مى شود در تبليغ خرماى ايران كه گوينده مى گويد خرماى ايران با هفت هزار سال پيشينه تاريخى! -به جاى آنچه ما گفتيم كه شراب ايران ۷۰۰۰ سال سابقه تاريخى دارد. آرى بدينسان در محافل ما تبليغ مى كنند كه رهبرى و رهبر داشتن ديكتاتورى و توتاليتريسم بوده و براى سلامتى جامعه بدوزيان آور است اما خود آنها با ميلياردها دلار بودجه و امكانات جهانى به طور منظم و دقيق و حساب شده بر آن هستند تا حتى رهبرى انديشه ها و پژوهش ها و كاوش هاى ما را نيز از ما بدزدند.

بده بستان هاى امنيتى سازمان ها در سطح جهانى و همكارى احزاب سياسى با سازمان جاسوسى الله

يك انديشمند آريائى گفته است كه در معاملات بزرگ و پيروزى هاى استراتژيك قربانى كردن «خرده ها» از بهترين راهكارها است.

بدين رو در راستاى همكارى هاى اطلاعاتى كشورهاى جهان چه آنان كه علناً روابط ديپلماسى دوستانه دارند و چه آنها كه در جنگ ها و درگيرى ها و دشمنى هاى تبليغاتى، اقتصادى و سياسى غرق هستند احياناً همكارى هاى امنيتى اطلاعاتى بزرگى پديد مى آيد كه شامل ترور افراد و شخصيت ها و آغاز جنگ هاى فيزيكى و غيره مى شود.

وجود جناح هاى مختلف سياسى در اكثر كشورها موجب مى شود تا كشورهاى دوست و يا دشمن براى پيروزى نيروهائى كه خود خواهان قدرت گيرى آنها هستند به طور علنى و يا پنهان تلاش كنند و اين تلاش ها به گونه اى خواهد بود كه عقل ها و ذهن هاى كوته بين هرگز به عمق آن راه نمى يابد.

مثلاً آنگاه كه فرانسوا ميتران و هاشمى رفسنجانى برنامه ريزى ملاقاتشان تمام شده است. به ناگاه دكتر شاپور بختيار در حومه پاريس ترور مى شود زيرا كه در اكثر كشورهاى جهان از جمله ايران، فرانسه و انگليس شايد هم آمريكا ارگان هائى از اقتصاد و سياست خود را در خطر درازمدت مى يابند (با اين ديدار و ملاقات) لذا پس از ترور شاپور بختيار ديگر بار درگيرى هاى رسانه اى ميان ايران تروريست پرور و ديگر كشورهاى جهان دنبال مى شود. ولى نفس ترور بختيار به جمهورى اسلامى نيز يارى مى رساند زيرا يكى از دشمنان ديرين نظام از ميان برداشته مى شود و.....
ترور كوروش آريامنش آنگاه كه در ساعت ۱۳ سه شنبه در پاريس علنى مى شود و انتخاباتى در يكى از كشورها در شرف تكوين است به ناگاه به محض پخش خبر ترور، كانديداى جناح راست كه ۲۵ درصد از كانديداى جناح چپ عقب تر بود بالا آمده و در نهايت در انتخابات پيروز مى شود. زيرا در جهان ديگر بار تبليغ مى شود به تروريست و خشن بودن نظام اسلامى و ترس از رژيم آن، مردم را متوجه نيروهاى راست مى كند.
اين ترور اگر از نظر روانى در افكار مردمى به دور از سرزمين ايران تأثير مى گذارد و جناحى كه به قدرت مى رسد شادمان مى شود، جمهورى اسلامى هم يكى از مبارزان بزرگ ضد تفكر اسلام سياسى را از ميان برداشته مى يابد. لذا در بازى ها و بده بستان هاى سياسى، اطلاعاتى و امنيتى جهان انسان حتى اگر نخست وزير سابق و يا وزير و يا انديشمندى توانا باشد هيچ به حساب مى آيد و در جهت كسب امتيازهاى بالاتر قربانى كردن اين افراد بسان آب خوردن است. به ويژه اين كه اين بده بستان ها در ميان سرويس هاى امنيتى اطلاعاتى پديد مى آيد كه در ظاهر با هم دشمن و درگير هستند و مثلاً عبدالله عجلان بدون پشتيبانى سرويس هاى اطلاعاتى غير ترك نمى تواند بازداشت شود. دو نمونه ديگر مهم اين سيستم و نوع و متد عملكرد را آسان تر مى كند.
فرانسوا ميتران رهبر نيروهاى چپ فرانسه هنگامى كه رئيس جمهور شد، به محض قدرت گيرى براى تضعيف كليت نيروهاى راست فرانسه، جبهه ملى اين كشور به رهبرى ژان مارى لوپن را كه از دشمنان سرسخت چپ ها به ويژه شخص فرانسوا ميتران بود در رسانه هاى كشور بزرگ كرده و ميدان سياسى را براى اين حزب نژادپرست كاملاً باز كرد به گونه اى كه اين حزب توانست نمايندگانى در پارلمان و شهردارانى در شهرها براى خود دست و پا كند و به بالاى ده درصد آراء فرانسوى ها برسد. اينها همه براى اين بود تا رقيب اصلى چپ ها كه نيروهاى راست سنتى بودند را منشعب و تضعيف كند. عمليات كاملاً پيروزمندانه بود زيرا فرانسوا ميتران ۱۴ سال بر اريكه قدرت فرانسه تكيه زد و توانست نقش هاى مهمى در تغييرات جهان نيز پديد بياورد و از شيلى تا شوروى و از آفريقاى جنوبى تا فلسطين و چكسلواكى و حتى پرتغال تحولات بنيادين سياسى به وجود بياورد.

مثال ديگر بده بستان هاى در ميان رقبا و دشمنان به سال گذشته مربوط مى شود آنگاه كه نيكولا سركوزى به همراه رهبر حزب رقيب خود (سوسياليست ها) به لبنان سفر مى كرد در داخل هواپيما پرده از رازى بزرگ براى فرانسوا هلند بالا زد و به او گفت: آيا به خاطر داريد كه رهبر سابق شما فرانسوا ميتران جبهه ملى را عليه ماها رشد داد و فعال كرد؟ امروز نيز ما پستچى سياستمدار را كه نامزد رياست جمهورى هم بوده است با افكار راديكال و انقلابى و فراتر از ماركسيستى (اولويه بوزانسون) داريم بزرگ مى كنيم تا خار چشم شما باشد.

هر چند اولويه بوزانسون از دشمنان سرسخت نيكولاسركوزى است اما رسانه ها كارت سفيد را دريافت كرده اند براى بزرگ كردن اين جوان پستچى در جهت تضعيف احزاب چپ.

جهان سياست و اطلاعات و امنيت و جاسوسى و ضدجاسوسى از اين بازى ها در سراسر جهان بسيار دارد.

جريان سعيد امامى و ترورهاى زنجيره اى در ايران و بازداشت و قتل سعيد و اعتراف وزرارت اطلاعات جمهورى اسلامى به ترور شهروندان خويش نيز دقيقاً در راستاى همين بده بستان هاى جهانى بود به گونه اى كه هر چند رهبر جمهورى اسلامى كه به اصطلاح رهبر نظام است و حرف اول و آخر نظام را مى زند، رسماً اعلام كرد كه ترورها توسط سرويس هاى امنيتى غير ايرانى فرماندهى شده است. اما هيچكس از بازداشت شدگان به عنوان جاسوس بيگانه بازداشت نشدند و همگى نيز پس از بازداشت و محاكمه سطحى آزاد شدند. با اين كه به قتل ها اعتراف كردند. اين نوع جريانات و عمليات نه فقط نفوذ نيروهاى جاسوسى و ضدجاسوسى در درون يكديگر بلكه نوعى مراودات و بده بستان هاى دفاتر مختلف اطلاعاتى هر سازمان با سازمان هاى ديگر است كه رهبران و رئيس جمهورها و نخست وزيران نيز از چگونگى و نوع بده بستان ها بى خبرند.

جنگ سرد جهان به نفع كيست و چه بازيهای اطلاعاتی در آن جاری است ؟


جنگ سرد ميان شرق و غرب و به گفته اى ميان روسيه و هم پيمانانش و آمريكا و اروپا از سر گرفته شد.

جدا از جنگ شيعه و سنى و وهابى كه در سطح گسترده جهان ميان عربستان سعودى و جمهورى اسلامى ايران داير است، اين جنگ شرق و غرب كه با مسئله گرجستان علنى شد، نقش تعيين كننده اى در تقسيم كلى جهان به دو قطب دارد كه بدون شك چين با درصدى بالاتر در ميان روسيه و آمريكا در حال جولان خواهد بود.

به جز روسيه، تنها كشورى كه از اين جنگ سرد در درازمدت بهره خواهد برد، جمهورى اسلامى ايران است. به ويژه اين كه مداخله روسيه در گرجستان تقريباً به نفع ملاها و حكومت اسلامى بود.

چنانكه در خبرها آمده بود روس ها اعلام كردند كه در پى حمله به گرجستان به اسنادى دست يافته اند كه حاكى از حمله اسرائيل به ايران از طريق گرجستان بوده است و نيز گرجستان تبديل شده بود به يك پايگاه نظامى غرب به ويژه اسرائيل، بسان لبنان كه پايگاهى است براى ايران اسلامى و روسيه.
مسئله ايالات جنوبى گرجستان و قفقاز و حتى خود گرجستان ارتباط تنگاتنگى با ايران دارد كه جمهورى اسلامى از روزهاى نخست انقلاب نه تنها در ديگر كشورهاى اسلامى در آسيا و آفريقا و.... نفوذ كرد كه در كشورهاى اتحادجماهير شوروى سابق نيز نقش حساس و قابل توجهى داشته و دارد و با درآمد ميليارد دلارى نفت در سال، ملاها توانسته اند نه تنها در اين كشورهاى كوچك نفوذ كنند كه در انتخابات كشورهاى مقتدر نيز نقش هاى مهمى را ايفا نموده اند. لذا امروزه ايالت هاى قفقاز و گرجستان و ديگر مناطقى كه سابقه ديرينى با ايران و زبان و فرهنگ پارسى دارند و سابقه چند صد ساله اسلامى آنها موجب گرديده است تا جمهورى اسلامى در كنار استعمار نوين و پنزو دلار جهانى در يك سوى معادلات و اسرائيل و هم پيمانانش در سوى ديگر معادلات قرار بگيرند. پس از امتحان و تجربه سلاح هاى روسيه در جنگ لبنان و حمله روسيه به گرجستان بايد ديد كه در كجا و در چه شرايطى يكبار ديگر تجربه نظامى قدرت ها ظهور خواهد كرد.

این بخشی کوتاه از تازه ترین کتاب سیاوش اوستا سازمان جاسوسی الله میباشد برای تهیه این کتاب و دیگر آثار سیاوش اوستا به سایت فریاد دات نت بروید
http://faryad.net

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر