پیام


قـومی متفكرند در مـذهب و دیـن *** قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن كه بانگ آید روزی *** كای بیخبران راه نه آنست و نه این

دوستان عزیز مهم نیست که احمدی نژاد یا خامنه ای یا فلانی چه گفته و چه کرده.
این حکومت از بیدار شدن من و تو میترسد
مهم این است که من و تو به هم چه می گوییم

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

تاثیر طبقه متوسط در جامعه(2)

( تو این چند مطلب بحث بر تاثیر طبقه های مختلف بر حکومت و سیاست ها و آینده یک کشور است نه جزئیات و دلایل اصلی یا فرعی انقلاب.)
در پست قبل انقلاب سفید و تاثیر آن بر قدرت گرفتن طبقه متوسط بررسی شد.
این طبقه به دلیل اینکه بین دو طبقه دیگر قرار دارد و با این دوطبقه ارتباط نزدیکی دارد به خوبی از آنها تاثیر میگیرد و به آنها تاثیر می دهد. و همچنین زودتر  و بهتر از شرایط جامعه و اقتصاد با خبر میشود.
به صورتی می شود گفت که اگر حکومت بتواند این طبقه از جامعه را راضی نگه دارد یعنی تا حدی توانسته خوب حکومت کند. و همچنین می تواند تاثیر سیاست های خود را در این طبقه ببیند، حتی قبل از اینکه این سیاست به نتیجه برسد. چون افراد این طبقه وقت و سواد این را دارند که این سیاست ها را بررسی کنند.


توسعه اجتماعی-اقتصادی سالهای دهه ۴۰ و ۵۰، بیشتر به واسطه درآمدهای روزافزون نفت میسر گشت. همزمان با توسعه بنادر و راه‌ها، سدهای بزرگی در دزفول، کرج و منجیل بنا شد و بیش از ۸۰۰ کیلومتر ریل راه‌آهن احداث گشت که تهران را به شهرهای اصلی دیگر متصل می‌ساخت. ایران در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۵ شاهد «انقلاب صنعتی» کوچکی بود که در نتیجه آن، سهم تولید ناخالص ملی، شمار کارخانه‌ها و تولید برخی صنایع مادر، رشد یافت. توسعه در بخش منابع انسانی نیز، افزایش شمار مدارس، درمانگاه‌ها، پرستاران و پزشکان را در پی داشت. همچنین رونق اقتصادی دهه ۴۰ به طرز شگفت‌آوری به سود بنیادهای مذهبی بود، چراکه در پی این رونق، بازاریان به عنوان متحد قدیمی روحانیت، امکان یافتند تا هزینه شمار زیادی از نهادهای مذهبی مانند مساجد، موقوفه‌ها، چند حسینیه و شش حوزه علمیه بزرگ را تامین کنند و در اواسط دهه ۵۰، نهادهای مذهبی تا آن اندازه قدرت داشتند که شاید برای نخستین بار در تاریخ ایران، واعظانی را به طور منظم به محلات فقیرنشین شهری و روستاهای دورافتاده بفرستند.
اگرچه شاه در حوزه اقتصادی-اجتماعی نوسازی کرد و در نتیجه طبقه متوسط جدید و طبقه کارگر صنعتی را گسترش داد، اما نتوانست در حوزه دیگر - حوزه سیاسی - دست به نوسازی زند؛ در واقع، با توسعه و مدرن‌سازی کشور، شمار دو گروهی که در بین سالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۲ (پیش از کودتا) مخالفان اصلی حکومت پهلوی محسوب می‌شدند، یعنی کارگران شهری و روشنفکران به چهار برابر رسید و منع شدن آنها از داشتن نهادها و ابزارهای سیاسی سابق خود، چون اتحادیه‌های کارگری، روزنامه‌های مستقل و احزاب سیاسی، بر شدت مخالفتشان افزوده بود. از سوی دیگر، گرچه اصلاحات ارضی، کشت تجاری را رونق بخشید و شمار دهقانان صاحب زمین را، بسیار افزایش داد، اما مقدار زمین اعطا شده به بیشتر آنان، برای راه‌اندازی کار مستقل کشاورزی کافی نبود. این امر، لشکری از کشاورزان مستقل و مزدبگیران بی‌زمین به وجود آورد که به آسانی می‌توانستند، کانونهای سیاسی نامنسجمی را تشکیل دهند.

طبقه پایین، دلیل اصلی و نهایی در انقلاب:
همانطور که گفتم می توان نتیجه سیاست های دولت را اول در طبقه متوسط یعنی روشنفکران و گارگران شهری دید.
با خواندن مطلب "انقلاب اسلامی" می فهمیم که اولین اشتباه شاه این بود که به نتیجه ی سیاست هایش در طبقه متوسط اهمیت نمی داد. و باعث نارضایتی این طبقه شد.
اولین اعتراضات مردم در زمان شاه از طرف طبقه متوسط بود که به صورت اعتصاب ها و راهپیمایی بودند. به دلیل اینکه کارخانه ها خصوصی سازی شده بودند گارگران می توانستند به راحتی اعتصاب کنند.

اگر در آن زمان شاه خواسته های این طبقه را بررسی می کرد و در سیاست هایش تجدید نظر میکرد و به اصلاحات تن میداد دیگر نه انقلابی رخ میداد و نه جنگی و نه کشتاری.
ولی اینچنین نشد و نتیجه اش این شد که طبقه پایین با اعتقادات مذهبی بسیار خشک وارد ماجرا شوند. چون این سیاست های حکومت به نتیجه خود رسیده بود. و دیگر دیر شده بود، طبقه ای ناراضی شده بود که چیزی جز خشونت و خونریزی نمی دانست. این انفاق و حظور این طبقه به این معنی بود که تنها چیزی که این مردم را راضی می کند یک  انقلاب  است. چیزی که نباید رخ میداد.
عده ای از طبقه متوسط و طبقه بالا که می دانستند و یا فهمیده بودند که مشکل مملکت چیست و به دنبال اصلاحات بودند اینچنین به کنار کشیده شدند و کم کم عده ای از طبقه پایین وارد جریان شدند و خشونت را به آن جنبش تزریق کردند با رهبری خمینی انقلاب کردند و به کشتار و خونریزی پرداختند.
خیلی ها فکر می کنند که خمینی نماینده اصلی و نهایی همه ی طبقات و حزب ها بوده است! اما می دانیم که گروهها و حزب های مختلفی با خواسته های مختلفی در انقلاب تاثیر داشتند.  همچون "حزب توده"، جبهه ی ملی"، "حزب کمونیسم" و ... بودند. این حزب ها هم به جمهوری اسلامی رای دادند، چون فکر می کردند با این کار دیگر مجبور به درگیری با این طبقه خشونت جو ندارند و رضایت آنها را جلب می کنند و پس از آن می توانند بدون درگیری با این گروه به خواسته های خود برسند.
ولی این حزب ها نمی دانستند که خمینی این وعده ها را برای این می داده است تا جلوه ای خوب از "جمهوری اسلامی" خود نشان دهد. خمینی در حال انجام یک دستور دینی در اسلام بود. خمینی "خدعه" کرده بود. و پس از به قدرت رسیدن پاسخی نامردانه به این گروه ها داد. مانند شکنجه "کیانی" و کشتار مجاهدین.


خدا را شکر هنوز تاریخ را فراموش نکرده ایم و می دانیم که انقلاب به جز خونریزی ، کشتار و پس رفت چیزی ندارد، مخصوصا وقتی که انقلاب مذهبی شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر