پیام


قـومی متفكرند در مـذهب و دیـن *** قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن كه بانگ آید روزی *** كای بیخبران راه نه آنست و نه این

دوستان عزیز مهم نیست که احمدی نژاد یا خامنه ای یا فلانی چه گفته و چه کرده.
این حکومت از بیدار شدن من و تو میترسد
مهم این است که من و تو به هم چه می گوییم

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

تحلیلی بر کتاب "و انسان خدا را آفرید"

انسان خدا پرست زاده نمى شود ، بلکه در اثر شرایط اجتماعى و تربیتى اش ، خدا پرست مى شود . در ضمن به میزانى که انسانها آگاه مى شوند و به تواناییهاى خود پى مى برند از خدا و مذهب فاصله مى گیرند ، و به جاى تکیه به خدا به لیاقتها و تواناییهاى خود تکیه مى کنند . انسانهاى اولیه در اثر جهل، نا آگاهى، ترس ناشى از ناشناخته ها و خرافات ، براى خود خدایانى درنظر مى گرفتند و به هنگام گرفتارى و قهر طبیعت به آنها پناه مى بردند.
بطور مثال وقتى آنها با رعدوبرق، زلزله، طوفان، و دیگر بلایاى طبیعى مواجه مى شدند. و دلایل آنها را نمى دانستند، علت آن را خشم خدایانِ رعد و طوفان و زلزله تصور مى کردند و به نیایش آنها مى پرداختند تا از خشم شان کاسته شود و آنها را دچار این بلاها نکنند. تاثیر این نوع باورها را حتى امروز هم در جوامع اسلام زده مى بینیم که بعضى از مسلمانان به هنگام خسوف و یا کسوف نماز وحشت مى خوانند.



از طرفى دیگر در مقابل نور، شادى، محبت، زندگى ، عشق و ... که به آنها احتیاج داشتند خدایان نور، عشق، محبت، خورشید، مهر و... را آفریده و این خدایان را در مقابل خداى خشم و ظلمت و تباهى و... مى گذاشتتد. بطوریکه در هندوستان تعداد خدایان به صدها خدا مى رسید! این خدایان در خیلى موارد به جنگ یکدیگر نیز رفته و نزاعهاى تاریخى هم داشته اند.
به مرور زمان در اثر رشد ابزار تولید و بالطبع رشد دانش بشرى، انسان کم کم به علل شکل گیرى و پدید آمدن برخى پدیده ها پى برد و رفته رفته از تعداد خدایان خود کاست. یعنى دیگر احتیاج به آن خداى مشخص را از دست داد. مثلا وقتى انسان به چگونگى تابش خورشید بر دریاها، بخار شدن آب، شکل گیرى ابر و در نهایت باریدن آن پى برد، خداى باران کم کم به افسانه ها پیوست. همین طور خداى سیل، طوفان، رعد، زلزله و ...
نیایش و کرنش انسان در برابر خدایان کم کم شکل مذاهب به خود گرفت. طبیعى بود که مذاهب اولیه اکثرا خدایان زیادى داشتند. در چند هزار سال گذشته اما مذاهب تک خدائى نیز کم کم پا به عرصه ظهور گذاشتند. ابراهیم به پیروان خود مى گوید بیائید یک خداى واحد را پرستش کنیم. و یا محمد با شعار "لا اله الى الله" خدایان کوچک (اله ها) را رها کنید و الله خداى بزرگ را پرستش کنید به میدان آمد. و بدبن سان بت خانه ها را یکى کرد و کعبه شد مرکز بت خانه و خدا پرستى مسلمانان.
مى بینییم که همین خداى واحد را هم آورندگان ادیان تک خدائى خلق کرده اند. و نه برعکس.
اما با تسلط بیشتر بشر بر طبیعت کم کم خدا و خداپرستى عامل تسکین و توجیه فقر اجتماعى و طبقاتى شد و در خدمت طبقات حاکم براى سرکوب مردم قرار گرفت. این بار بجاى سیل و طوفان و صاعقه، فقر، بیکارى، سرکوب، ورشکستگى، از خودبیگانگى و ده ها مصیبت اجتماعى و طبقاتى دیگر توسط خدا و خدا پرستى و مذاهب توجیه شدند و بشر با توسل به خدا و خدا پرستى سعى کرد ناتوانائیهاى اجتماعى که ناشى از جامعه طبقاتى است را مشروع جلوه دهد.
کم کم انسانها ى زیادى به این نتیجه رسیدند که به همین خداى واحد هم احتیاجى ندارند. و ماتریالیستها و مادیگرایان که سابقه ى طولانى نیز در تاریخ دارند، در اثر پیشرفت علم و دانش قدرت بیشترى یافتند. در حال حاضر در بیشتر کشورهاى مدرن و پیشرفته روز به روز برتعداد بى خدایان و آته ا یست ها افزوده مى شود. بطور مثال در کشور ٣٠ میلیونى کانادا بر طبق آمار رسمى ٤ میلیون و ٦٠٠ هزار آته ایست وجود دارد. در صورتیکه مسلمانان طبق آمار رسمى حدود ٦٠٠ هزار نفر هستند و این آمار شامل کسانى که از کشورهاى اسلام زده. آمده اند و باورهاى مذهبى هم ندارد (مثل خود من) نیز مى شود. فرانسه کشوریست که تعداد بى خدایانش کم کم دارد از مرز خدا پرستانش مى گذرد. و به همین شکل در کشورهاى مدرن دیگر رشد بى خدایان چشمگیر است.
و اما همین خدا چیست، کیست و در کجاست؟
خدا موجودى ذهنى است ساخته و پرداخته ى ذهن افراد خدا پرست . به همین دلیل نه تنها یک خدا وجود ندارد بلکه به تعداد افراد خدا پرست نیز خدا وجود دارد. و طبیعتا هر خداپرستى خدایش با دیگرى فرق دراد. چون زاده و پرورده ذهن خودش است. بطور مثال مهاجر ایرانى اى را در نظر بگیرید که به کانادا آمده و تا حدودى به قوانین مدنى آن آشنا شده و خرافات و زن ستیزى و کودک آزارى در فرهنگ اسلام را دیگر قبول ندارد و یا در او خیلى سست شده است، و به زبان انگلیسى هم تا حدودى تسلط پیدا کرده ولى هنوز در پستوى ذهن خود به خدائى نیز معتقد است. طبیعتا این خداى او مانند خود او دیگر زن آزار نیست و با کودکان مهربانتر از خداى اسلام است . ولى همین مهاجر خدا پرست وقتى مثلا با والدین خود که هنوز در چنبره اسلام اسیرند به بحث و مجادله مى پردازد متوجه مى شود که خداى او با خداى والدینش نه تنها تفاوت دارد، که اختلاف نظر هم دارند. به همین دلیل مى بینیم که خداى محمد بطور مثال مشروب و گوشت خوک را حرام کرده در صورتیکه خداى عیسى مسیح هیچ مشکلى با آن ندارد. در یک کلام نمى توان ٢ خدا پرست را یافت که علیرغم اینکه دین و آئین و مرام مشترکى هم داشته باشند خدایشان دقیقا یکى باشد و برداشتشان از خدا یکى. چنین است که مى گویم به تعداد افراد خدا پرست خدا وجود دارد. منتهى این خدا فقط در ذهن آنهاست و زاده و پرورده شده این ذهن است. عینیت ندارد. مادیت و وجود خارجى ندارد. و در بهترین حالت آن انسان ایده ‌آلها و آرمانهاى خود و هم ناشناخته هاى خود را در ناشناخته ى دیگرى به نام خدا که معلوم نیست چیست، کیست و کجاست (جز در ذهن او) متجلى مى بیند .

دانلود کتاب "و انسان خدا را آفرید"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر