پیام


قـومی متفكرند در مـذهب و دیـن *** قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن كه بانگ آید روزی *** كای بیخبران راه نه آنست و نه این

دوستان عزیز مهم نیست که احمدی نژاد یا خامنه ای یا فلانی چه گفته و چه کرده.
این حکومت از بیدار شدن من و تو میترسد
مهم این است که من و تو به هم چه می گوییم

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

تفسیر کردن یا تحریف کردن؟


بعضی وقتها هنگام بحث با بعضی افراد مذهبی و که سنگ مذهب رو به سینه میزنن با یک مغلطه جالب روبه رو میشم که می خواهم آن را برای شما توضیح بدهم.
برای نمونه این آیه را عنوان میکنم:
نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ " بقره/ 223 زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از الله بترسید و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را مژده ده.
و از طرف می پرسم : چرا خدا این دید را برای مردان ایجاد میکند که زنانشان کشتزارهای آن ها هستند؟ چرا می گوید کشتزار و چیز بهتری نمی گوید؟ معنی روشن کشتزار چیست؟
کشتزار یعنی زمینی که میشود در آن کاشت و سپس برداشت کرد. با نگاه کردن به معنی واضح آیه و بدون هیچ گونه تفسیر متوجه می شویم که در اینجا یک دید کالا گونه به زن وجود دارد. اگر کمی زیاده روی کنم و معنی ذهنی خودم رو بگم این میشه که زنان برای این هستند که شما بتوانید از آنها بچه دار شوید و هر جور دلتان می خواهد با آنها رفتار (آمیزش) کنید.

حالا چرا در مقابل این آیه ، آیه ای نیامده تا بگوید: « مردان الاغ شما هستند برای پولدار شدن ، پس هرجور که دلتان میخواهد با آنها رفتار کنید، باشد که خدا آن ها را آفرید تا شما راحت زندگی کنید »
اگر اینچنین آیه وجود داشت می توانستیم بگوییم خدا برای زنها هم ارزش قائل شده است و عادلانه قضاوت میکند. آیه در مقابل آیه. (نمی دونم چرا این آیه ای که گفتم به دلم نمی چسبه!)
ولی مگر این مذهبیون گرامی قبول میکنند! سریع موضوع را عوض می کنند و می خواهند بگویند منظور خدا از این آیه این نیست، بلکه این آیه در بطن خود مفاهیمی پنهان و ارزشمند دارد که باید به آنها پی ببرید! و شروع می کنند به تفسیر آیه که من چندتا از این تفسیرها را در اینجا کپی میکنم:
 
{{ 1      کشتزار وجود ارزشمندی است که با احترام به آن نگریسته می شود. زن نیز صاحب ارزش است و برای یک رابطه خوب باید نگاهی محترمانه به او داشت. (کشتزار در دید چه کسی ارزشمند است؟ اگر کشتزار محصول ندهد آنوقت ارزش دارد؟ و ...)
   2      برای بهره بردن از کشتزار باید به آن رسید، شخمش زد، به آبیاری اش توجه داشت، آفاتش را گرفت و چون ثمره اش به بار نشست از آن بهره مند شد. زن نیز ماهیتی چنین دارد. توجه به نیازهایش و فراهم آوردن فضایی رمانتیک لازم است تا احساس زن شکوفا شده و به بار نشیند و چون قرص ماه بدرخشد. در این زمان، نه تنها او به ارگاسمی عمیق می رسد که مرد را نیز بهره مند از لذتی عمیق می کند. (توضیح خواهم داد)
   3    وارد شدن به راه، معنای نفی سکس مقعدی را دارد- عملی که به ماهیت رابطه صدمه وارد کرده و عوارض جسمی و روحی خاص خود را به همراه دارد.( تو آیه گفته که از هرجا! نگفته از در یا دروازه!)
اگر قرآن می گوید معرفتی پنهان در دل آیات است، منظورش همین نحوه تفسیر است که کسب آن فقط نیازمند استفاده از اصول عقلی و تفسیر بر اساس بارمعنایی لغات و نه باورهای ذهنی ماست. }}

خب باشد ، خدا کند که شما این مفاهیم را از این آیه بفهمید. ولی توجه کنید که کمتر از 1 سال است که این تفسیر مد شده است!
کشتزار باید شخم زد، به آبیاری اش توجه داشت و ... .  اگر پزشکان غربی و کافر نبودند که شما مسلمان ها عمری نمی فهمیدید که زن هم میتواند به ارگاسم برسد و از س.ک.س لذت ببرد. بیش از هزاران سال است که مردم این آیه را خوانده اند و هزاران سال است که زنان از س.ک.س لذت نبرده اند و لذت بردن را گناه میدانستند و آنچنان این عقیده گسترده شد که مسلمانان هم به ختنه کردن دخترانشان روی آوردند. اما اگر خدا کمی بیشتر عرضه داشت و بهتر و روشن تر مقصودش را میرساند دیگر هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد. تقصیر مردم بی سواد نبوده است که نفهمیده اند این آیه چه میگوید. تقصیر خدا است که طوری حرف زده که باعث شده حتی امامان و فقها به این پی نبرند که زن هم می تواند به ارگاسم برسد.

اما حالا میروم سراغ مغلطه ای که گفتم. این مغلطه می گوید "معرفتی پنهان در دل آیات است پس باید آیات را تفسیر کنیم".
 چه چیز باعث می شود که آیات را تفسیر کنند؟
با خود میگن «این آیه معنی نمی دهد یا معنی بدی میدهد ، پس چون حتما این کتاب خداست باید مشکلی نداشته باشد. در نتیجه من باید معنی خوبی از این آیه در بیارم!» این خود مغلطه مصادره به مطلوب است! کی گفته این کتاب خداست؟ ما قرار است با بررسی این آیات به این نتیجه برسیم که آیا این کتاب خدا هست یا نه.
اما اگر هم فرض کنیم که این کتاب خداست، آیا حق داریم آیات را تفسیر کنیم؟ آیا تفسیر با تحریف فرقی دارد؟
 
در تحریف می آیند متن اصلی را تغییر میدهند یعنی یک جمله یا کلمه را حذف یا اظافه می کنند. (به دست بردن در متن اصلی تحریف میگویند.)
در تفسیر کردن بعد از معنی کردن متن از عربی به فارسی ، معنی متن را تغییر میدهند. (به دست بردن در معنی یک متن تفسیر میگویند.)
نتیجه هر دو کار یکی است و هیچ فرقی نمی کند. طرف با خواندن تفسیر، مفهوم  متفاوتی از متن اصلی برداشت می کند.
 
خدا که بی سواد نبوده! بلد بوده حرف بزنه و مقصودش رو برسونه. مگر این مذهبی ها مدعی نمیشن که عربی برترین و دقیق ترین زبان است و خدا به همین دلیل این زبان را انتخاب کرده؟ پس این تفسیرات چی هستن که بین دستورات خدا و بنده اش قرار میگیرند و گفته های خدا را تغییر میدهند؟ مگر خدا به صورت رمزگذاری شده حرف زده که شما رمزگشایی میکنید؟!!
اگر یک عرب رو که فارسی بلده رو بشونید و بگید این تفسیرات قرآن را ترجمه کن و به عربی به ما بده، آیا آنوقت به کتاب قرآن میرسیم؟


در ادامه از چند بُعد به آیه بالا نگاه می اندازم و بخشی از آن را تفسیر میکنم:
بعد اول،  تفسیر انسان امروزی: برای بهره بردن از کشتزار باید به آن رسید، شخمش زد، به آبیاری اش توجه داشت، آفاتش را گرفت و چون ثمره اش به بار نشست از آن بهره مند شد. زن نیز ماهیتی چنین دارد. توجه به نیازهایش و فراهم آوردن فضایی رمانتیک لازم است تا احساس زن شکوفا شده و به بار نشیند و چون قرص ماه بدرخشد. در این زمان، نه تنها او به ارگاسمی عمیق می رسد که مرد را نیز بهره مند از لذتی عمیق می کند.
بعد دوم، یک مرد قدیمی: کشتزار یعنی زمینی که بتوان در آن کاشت و برداشت کرد. اینچنین زمینی ارزش دارد و باید به آن رسید نه زمینی که محصول نمیدهد. چون شما کشاورز هستید و تخم را شما می پاشید پس محصول ندادن زمین مشکل شما نیست، مشکل از کشتزار شماست. آنرا عوض کنید.
بعد سوم، یک سکسیست : برای بهره بردن از کشتزار باید به آن رسید، شخمش زد، به آبیاری اش توجه داشت . همانطور که گفتیم باید شخم زد، شخم زدن نیاز به قدرت دارد، پس اگر دیدید که نمیتوانید کشتزار خود را شخم بزنید از یک گاو نر استفاده کنید از قدیم گفته اند که "گاو نر میخواهد و مرد کهن" تازه اینگونه کشتزار شما بیشتر آبیاری میشود.

شاید بگویید که این ها دور از ذهن هستند. اما اگر کسی در 200 سال پیش این آیه را تفسیر میکرد ، از بعد دوم به قضیه نگاه میکرد. و اگر دید کالا گونه کنونی به زن و استفاده آن برای تجارت س.ک.س پیش برود، بعد سوم عادی و رایج خواهد شد.
و همانگونه که این تصورات برای شما سخت و دور از ذهن است برای آن عده هم که در دو بُعد دیگر هستند تصورات و تفسیر شما از این آیه سخت وبه دور از ذهن می نماید. چون در شرایط زمانی و مکانی مختلفی قرار دارید.



اکنون فهمیدید که تفسیر چه خطرات و ضررهایی دارد. با تفسیر می توان هر کاری کرد ، مانند تحریف است اما قویتر و موزیانه تر.

آریابُد

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

آزادی نه در داشتن، بلکه در نقد ایمان است

آزادیخواهانی، که از ستم حکومت‌های دینی رنج می‌برند و شیفته-ی سامان مردمسالاری هستند، می‌توانند دستکم از خود بپرسند: آیا، در مردمسالاری، عقیده-ای حق حاکمیت و حق حکمرانی بر مردم را دارد یا ندارد؟
اگر عقیده-ای چنین حقی را داشته باشد آن عقیده بر خرد و اندیشه-ی مردم حاکم است. یعنی بیشترین شمار این مردم، با چشم آن عقیده، به جهان هستی نگاه می‌کنند.
پس به کردار در چنین اجتماعی انتخابات، مجلس، نماینده و آرای مردم تنها پوسته-ای هستند میان تهی که برای نمایش در سازمان‌های جهانی به کار می‌روند. زیرا در این اجتماع فتوا مقدس و هر اندیشه-ای، که در ورای آن فتوا باشد، کفر است. دانش و آزمون‌های این مردم راهنمای آینده-ی آنها نیستند و زندگانی-ی آنها در تنگنای آن عقیده مرزبندی می‌شود.   
اگر مردمسالاری، جدا از هر عقیده-ای، تنها بر پایه-ی دانش و خرد همگان سامان می‌یابد پس هیچ عقیده-ای حق حاکمیت و حق حکمرانی بر مردم ایران را ندارد.
سامان اجتماعی، "سکولار" یا "لاییک" ، که امروزه برای آینده-ی ایران بر سر زبان‌ برخی از روشنفکران روان شده است، تنها در پندار این کسان می‌تواند مفهوم مردمسالاری را داشته باشد. زیرا با ویژگی‌هایی که آنها در این پندار گنجانده-اند، آن پندار در ایران، بازده-ای به جز مردمسالاری خواهد داشت. در آن سامان باورمندان مذهبی آزاد هستند که بینش مردم را تاریک نگهدارند ولی هیچ اندیشه-ای، که بتواند پسماندگی‌های این عقیده-ها را آشگار سازد، آزاد نیست.
اگر در اجتماعی از چالش و کاوش، در پیرامون عقیده-ها، پیشگیری بشود در آن سامان آزادی نیست. آزادی زمانی ارزشمند است که مردم به کاستی‌ها و پسماندگی‌های جامعه بپردازند تا بتوانند جامعه-ی خود را نو به نو تازه کنند. شریعتمداران که عقیده-ای پوسیده و سست به بازار آورده-اند، آن را حقیقت مطلق می‌نامند، ولی هیچ خردمندی این دروغ را نمی‌پذیرد، پس آنها مجبورند به کشتار دگراندیشان فتوا بدهند. پیروان از فتوای یک مفتی یا مجتهد اطاعت می‌کنند زیرا آنها از خردورزی می‌ترسند و  ناخودآگاه آزموده-اند که خرد با ایمان آنها سازگار نیست.
احکام اسلامی با هر حکومتی، به جز حکومت الله، در تضاد هستند. از این روی در اجتماع مسلمانان، که در آن حتا اندکی عقیده-ی اسلامی حاکم باشد، هرگز نمی‌تواند سامانی "سکولار" یا "لاییک" یا هر سامانی، که بر اندیشه-ی مردم ساختار داشته باشد، پدیدار بشود. زیرا اسلام بر پایه-ی خشم و جهاد استوار شده است نه بر شیوه-ی انباز و نیاز.       

۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

کتاب دنیای سوفی

دنیای سوفی (به نروژی: Sofies verden) یک رمان فلسفی اثر یوستین گردر نویسنده نروژی است که چاپ اول آن در سال ۱۹۹۱ میلادی در نروژ منتشر شد. این اثر داستانی است که تاریخ فلسفه را به زبان ساده برای نوجوانان تشریح می‌کند. این کتاب تاکنون به ۵۴ زبان برگردانده شده و علاوه بر نوجوانان، توجه بزرگ‌سالان را هم بخود جلب کرده است. از روی کتاب دنیای سوفی فیلمی به همین نام ساخته شده است.
کتاب با روایت سوم شخص به ماجراهای «سوفی آموندسن»، دختر چهارده سالهٔ نروژی می‌پردازد که با مادرش زندگی می‌کند. در ابتدای داستان، سوفی نامه‌هایی از یک فرستندهٔ ناشناس دریافت می‌کند که در آن‌ها سؤال‌هایی مانند «تو کیستی؟» و «جهان چگونه به وجود آمد؟» نوشته شده‌اند. مدتی بعد او بسته‌های بزرگتری دریافت می‌کند که آغازگر یک دورهٔ آموزش فلسفه برای او هستند. سوفی به زودی پی می‌برد که تمام بسته‌ها توسط «آلبرتو ناکس» برای وی ارسال می‌شوند. آلبرتو سوفی را قدم به قدم با تمدن یونان باستان، ظهور مسیحیت و تاثیر آن روی فلسفهٔ یونانی، قرون وسطی و نیز دوران رنسانس، باروک و رمانتیسیسم آشنا می‌کند. در کنار این، ماجراهایی که بین سوفی و مادرش و دوستش به اسم یووانا رخ می‌دهد، به داستان لحنی شبیه داستان‌های نوجوانانه می‌دهد که خواننده را به دنبال کردن ماجرا ترغیب می‌کند. 



نویسنده این کتاب،یوستین گُردر، در سال ۱۹۵۲ در نروژ بدنیا آمد.
سالها در “برگن“فلسفه تدریس کردو پیوسته در فکر متن فلسفی ساده ای بود که بدرد شاگردان جوانش بخورد. چون متن مناسبی نیافت خود نشست و دنیای سوفی (۱۹۹۱) را نوشت.

کتاب با استقبال غیره منتظره ای رو به رو گردید و در همان چند سال اول انتشار به بیش از سی زبان ترچمه شد و تا کنون میلیونها نسخه در جهان فروش رفته است.

گُردر استناد ساده نویسی و ایجاز است. سه هزار سال اندیشه را در ۶۰۰ صفحه می گنجاند ، وزیرکانه از قول گوته میگوید:«کسی که از سه هزار سال بهره نگیرد تنگدست بسر می برد.»

و چه راحت مباحث پیچیده فلسفه غرب را ، بی آنکه مبتذل شود به زبان ساده و شیوا و همه فهم بیان میکند: از جمله بهره جویی مسیحیت را از نظریه های افلاطون و ارسطو،ریشه گرفتن فرهنگ اروپایی را از فرهنگ سامی و هند_اروپایی، هگل را و بحث آنچه عقلی است ماندنی است،و دوران خود ما را و انسانِ محکوم به آزادی را وغیره و غیره.

توجه داشته باشید که دنیای سوفی رُمان است،رمانی خودآموز، با طروح و بسطی گیرا و دلنشین درباره هستی.وعلت محبوبیت عجیب و پیگیر آن در سراسر جهان همین است.


لطفا در صورت امکان به جای دانلود کردن کتاب،  این کتاب را بخرید. این کتاب در ایران آزاد است.
دانلود

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

علم یا مذهب ، کدام را می خواهی؟

... يکی از اين دوراه ، راه آن بخشی از جهان بشری است که دست کم چهارصد سال است که پرچمدار تمدن جهان است و تقريبا همه پيشرفتهای علمی و فنی و اجتماعی و فرهنگی اين جهان را درانحصار خويش دارد. جهانی که دانش امروزما ، صنعت و تکنولژی امروز ما، برق و تلفن و تلگراف و بيسيم و راديو و تلويزيون و فکس و اينترنت ما ، چاپ وعکاسی ما ، بدان تعلق دارند، جهانی که با تلسکوپهای خود راه دنيای بينهايت بزرگ و با ميکروسکوپهای خود راه دنيای بينهايت کوچک را بروی خويش گشوده وازطريق ما همواره ها وزيردريائی های خود کرات آسمانی و اقيانوسهای زمينی را در محدوده عمل خويش گرفته است. جهانی که اتم را شکافته و به قوانين رياضی گرداننده کائنات دست يافته است. جهانی که بيماريهای هزاران ساله را مهار کرده، مرگ و ميرانسانها را پائين آورده و جمعيت آنان را تنها درطول يک قرن از دو ميليارد نفر به شش ميليارد نفر افزايش داده است. جهانی که به تنهائی بيست برابر بقيه کشورهای جهان دانشگاه و انستيتو ولابراتوارومتخصص دارد.
آن راهی که علم و دانش و شواهد را قبول دارد. راهی که نظریه تکامل و اخلاق تکاملی را داد و آفرینش را نفی کرد. راهی که علم را بر ایمان ترجیح میدهد.


و راه ديگری که در برابر تو است، راه آن بخش ديگر از همين جهان بشری است که امروزه کشور تو درگروه بندی جهانی جزئی از آن است ، هرچند که از ديدگاه نژادی و زبانی و از نظر فرهنگی همچنان عضو خانواده آريائی است که بخش اعظم از جهان برتر امروز بدان تعلق دارد. واين جهان ديگری که امروز تو جزئی ازآن شناخته ميشوی ، دنيائی است که مدتها است در لاک قرون وسطائی خود به خواب اصحاب کهف فرورفته است. نه هيچ سهمی درنوآوری های علمی و فنی جهان امروز ما داشته است، نه در اين مدت هيچ قدمی درراه پيشرفت تمدن بشری برداشته است. راهها و راه آهن هايش را ديگران ساخته اند، معادنش بدست ديگران استخراج شده اند، کارخانه هايش بدست ديگران برپا شده اند ، کشاورزی و صنعت و بازرگانی واقتصادش ازديگران مايه گرفته اند، دروس دانشگاهيش از ديگران نسخه برداری شده اند ، بيمارستانهايش با شيوه های پزشکی ديگران و با داروهای ديگران گشته اند و ميگردند، و زندگی روزمره مردمش چنان با استفاده از فرآورده های صنعتی بزرگ و کوچک ديگران آميخته است که اگر تنها چند روز اين فرآورده ها را از او بگيرند به دنيای قرون وسطائی خودش باز خواهد گشت.
حتی سلاح هائی که درکشور های مختلف اين جهان اسلامی برای سرکوبی مردم خود آنها يا برای کشتار " برادران" مسلمان فلکزده ای درديگر کشورهای مسلمان بکار گرفته ميشود، و کليدهائی که به گردن نوجوانان و کودکان آنها آويخته ميشود تا پس از شهادت درروی مين های ساخت نامسلمانان درهای خانه های بهشتی خود را درجهان ديگر با آنها بگشايند ، درکارخانه های اسلحه سازی يا کليد سازی ديگران ساخته ميشود. قدرت نمائی های نظامی و مانورهای ذوالفقار و طريق القدس و ثامن الائمه او با پشتوانه توپها و تانکها و موشکهای ساخت ديگران صورت ميگيرد و شعارهای اله اکبر او با بلند گوهای ساخت ديگران طنين اندازميشود. واين همان بخشی از جهان امروز ما است که روزگاری صدر نشين تمدن جهان بود، و اگر امروز بدين حد از ورشکستگی رسيده است 

برگرفته از بخش پایانی کتاب تولدی دیکر

سخنانی درباره دین


من همیشه فریادم این بوده است که چرا ما باید منطق و درک و شعور خودمان را معطل بگذاریم و بابایی را به مثابه وجدانمان مسئول خوب و بد و خطا و صواب عقایدمان کنیم، تا جایی که هر چه را از دهان او در آمد را وحی منزل بشماریم. این را من بدترین نوع تحقیر "شعورانسان" تلقی می‌کنم .{احمد شاملو}

 دین توهینی به شأن و مقام انسانیت است. هیچ فرقی نمی‌کند، بدون باورهای دینی هم انسان‌های خوب کارهای نیک و انسان‌های بد کارهای بد انجام می‌دهند. ولی آن چیزی که انسان‌های خوب را وادار به کارهای بد می‌کند، باورهای دینی است.  {استیون واینبرگ}

 قدرت مطلقه ای كه برای ابد حاكم بر اراده جهان است قطعاً میتوانسته است چیز بهتری خلق كند. {برتراند راسل}

این چه پروردگاریست كه در موقع نیاز آدمی، یا سكوت می‌كنند و یا تشریف حضور ندارد. {ژان پل سارتر}

 بحث و جدل کردن با کسى که به جاى تعقل و خردگرایى، دین را انتخاب کرده است، مانند تجویز دارو به بدن یک مرده است. {توماس ادیسون}

 مردم همان دینی را كه دارند می پذیرند. فیلسوفان هیچ دینی را نمی پذیرند و سیاستمداران همه ادیان را مفید می دانند. {ضرب المثلی در روم باستان}

دیدن بوسیله ایمان یعنی چشم بستن بر حقایق. {بنجامین فرانكلین}

روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبیعى دو جنس حساسیت دارد، اما از کنار فقر و فلاکت مى گذرد.{سوزان ارتس}

  بگذارید بنام انسان زندگی کنیم. بگذارید آنانی که در جست‌وجوی حقیقت طبیعت بودند و هرگز انسان‌های دیگر را اعدام نکردند را بیاد بیاوریم. ستاره‌شناسان و شیمی‌دان‌ها هرگز زنجیرهای آهنین به هم نبافتند، هرگز حفره‌ی تاریک زندان نساختند. زمین‌شناسان هرگز ابزاری برای شکنجه و آزار ابداع نکردند. فیلسوفان تئوری‌های حقیقی و حقیقت را با سوزاندن همسایگانشان به مردم ارائه ندادند. آزاداندیشان و دگراندیشان برجسته فقط برای نیکی مردمان و انسان‌ها زیسته‌اند. {رابرت اینگرسول}

 صریح و روشن بگویم: من مسلمان نیستم. من هیچوقت جرم ارتداد را نپذیرفته ام چون هیچگاه بعنوان یک انسان بالغ و عاقل در زندگى ام هیچ نوع اعتقاد دینى را به رسمیت نشناخته و اعلام نکرده ام. کسى نمى تواند نسبت به عقیده اى که هیچوقت نداشته، مرتد شود و بخاطر آن مجازات شود. بسیارى از مسلمانانى که مورد احترام من هستند، از این مساله که به محض تولد به اسلام متعلق مى شوند و اگر تصمیم گرفتند آن را برنگزینند مرگ در انتظارشان خواهد بود، وحشت خواهند کرد. {سلمان رشدى}

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

افسانه امام زمان و دکترین مهدویت، ایدئولوژی دیگری برای قدرت دادن به نظام جمهوری اسلامی

 نقشه عملیات امام زمان!

یکی از موضوعات مهم روز ایران این گروه منتظرالظهور است که به تازگی پیدا شده است و مهمترین چهره اش محمود احمدی نژاد است. این مسئله بسیار تاسف بار در عین حال خنده آور ولی ترسناک است. شیعیان همیشه منتظر هستند اما افراد این گروه خود را منتظران خاصی معرفی کرده اند و تئوری جدیدی برای قدرت دادن به حکومت جمهوری اسلامی ساخته اند.

چند عامل داخلی، خارجی و منطقه ای باعث شده است که این جریان به وجود آید. در طی این سی سال تاکید حکومت ظالم اسلامی بر مطلقیت ولایت فقیه و ارزش ولایت فقیه بوده و هست. اما این ایدئولوژی ولی فقیه از کجا پیدا شده است؟ در واقع ولی فقیه نایب امام زمان است. یعنی بر حسب وجود امام زمان و غیبت او بود که ولی فقیه را مطرح کرده اند و وقتی که آقای خمینی آن تئوری ولی فقیه خود را ارائه می داد حرفش این بود که در مدت غیبت امام زمان حق حکومت در اختیار این فقها است. بنابراین موضوع امام زمان منبع حقانیت و مشروعیت عقیده این آخوندها و حکومت بوده است.

چون در ایران بیشتر افراد با اصل ولایت فقیه مخالفند و آن را مشکل اصلی میدانند. این است که وقتی کار این ولایت فقیه دچار خطر و مشکلی شود، این ها مجبور می شوند برگردند به اصل قضیه، یعنی امام زمان.  این است که این گروه به اصل قضیه بر میگردد و می گویند ما برای تماس با امام زمان نیازمند ولی فقیه نیستیم بلکه منتظرالظهوریم. یعنی کسی که شرایط دوران ظهور را میفهمد و خودش را یار امام زمان می داند خود می تواند با امام زمان تماس بگیرد.

علت ظهور این فرقه وسواسی بوده است که این ها در ارتباط با حفظ  نظامشان داشته اند. شاید در تاریخ جهان نمونه ای نداشته باشیم که یک رژیمی اینهمه مسئله حفظ خودش برایش مطرح باشد. در گذشته سیاستمداران ما چه خوب و چه بد  برای حفظ ایران تربیت می شدند. اما این حکومتیان از آنجا که خود میداند که چقدر به مردم ظلم کرده اند، چقدر بیراهه رفته اند چقدر برعلیه منافع این مملکت کار کرده اند و از آنجا که از آینده خود می ترسند و وحشت داشته اند، بنابراین حفظ نظام به مهمترین مسئله این ها تبدیل شده است. به این دلیل  هم اکنون ایده ولایت فقیه برای حفظ نظام کافی نیست، به ناچار این ها به دنبال تئوری دیگری رفته اند به نام اینکه ما گروهی به نام منظرالظهور هستیم!

علاوه بر این، افسانه "امام زمان" و تئوری "منتظر الظهور" بودن و "دکترین مهدویت" برای توجیه شرایط  بد و رو به پسرفت ایران مناسب است. چون وضعیتی بر قرار شده است که فقر، بدبختی، بیچارگی و هزار و یک مشکل برای این مردم بوجود آمده است و این ها میدانند که مسئول این وضعیت خودشان بوده اند. و برای فرار از واقعیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... رفته اند افسانه های قدیمی را زنده کرده اند. یکی از این افسانه های قدیمی می گوید: شرایط  ظهور امام زمان این است که اوضاع خیلی خراب شود، ظلم زیاد شود، فقر افزایش یابد و مشکلات اجتماعی زیاد بشود. به همین دلیل این ها در توجیه  نظام خودشان می گویند این اوضاع و احولی که پیش آمده تقصیر ما نیست. و این مشکلات را به مراکز به قول خودشان ظلم و فساد دنیا یعنی آمریکا و اسراییل ربط می دهند. ودلیل شرایط افتضاح کنونی را وجود آمریکا و اسراییل میدانند! و نیز دلیلی خوب برای ظهور امام زمان!

بسیاری از مردم عادی فراموش کرده اند که ایده ولی فقیه از کجا آمده است. مشکل ما ایرانی ها ولی فقیه ، احمدی نژاد، مصباح یزدی و بسیجی های منتظرالظهور نیستند. بلکه مشکل اصلی ما این است که به خرافات اهمیت میدهیم و اجازه میدهیم هر خرافه ای قدرت بگیرد.
« حداقل از شما تحصیل کرده های ایرانی می خواهم که ایدئولوژی های نظام را که نظام  بر پایه آن ها شکل گرفته است را بیابید و آن ها را مورد هدف قرار دهید. »

از سوی دیگر این گروه منتظرالظهور برای معرفی تئوری "دکترین مهدویت" کارهای جالبی میکند و حرف های جالبی میزنند که نمونه های آن حرف ها محمود احمدی نژاد در مجالس مختلف بین المللی و داخلی است. برای مثال در یک سخنرانی سخنی گفته بود که معنی آن این بود: « آمریکایی ها میدانند که در اینجا خبری هست. به همین دلیل به این منطقه آمده اند. برای جلوگیری از ظهور امام زمان».(اگر آمریکایی میخواست جلوی ظهور امام زمان را بگیرد یک بمب می انداخت تو چاه جمکران و خیال خودش رو راحت میکرد) با این حرف میخواست به ماجرای ظهور امام زمان اهمیت بدهد و بگوید که همه ی دنیا منتظر ظهور امام زمان هست. در اولین سخنرانی خود که در سازمان ملل متحد انجام داد هم از منجی عالم و امام زمان گفت و بارها و بارها این سخنان خود را در مجالس مختلف بیان کرده است!

اما آیا این مهملات و خرافات بر روی قشر متوسط وتحصیل کرده تاثیری دارد؟ آیا فرد تحصیل کرده و دانا جذب این تئوری دروغین امام زمان و دکترین مهدویت می شود؟ حکومت از قشر متوسط و تحصیل کرده نا امید شده است و به این نتیجه رسیده است که باید بر روی  نا آگاهترین قشر جامعه سرمایه گذاری کند.

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

دانایی انگلی (آرامش دوستدار )

شق دوگانه در بینش اسلامی این است: یا قرآنی هست یا جز قرآن. درست‌تر بگوییم: یا قرآن هست یا ناقرآن. با چنین تشخیص قرآنیِ درستی كه از اصالت پندار اسلامی برمی‌آید، عمر توانسته است سوزاندن كتاب‌های ناقرآنی و بیگانه را روا بداند. معنای این شق متناقض دوگانه این است: نه قرآن می‌تواند «ضمناً» باشد، و نه هیچ امر ناقرآنی می‌تواند «ضمناً» در كنار قرآن باشد. كسی كه این امر و اهمیت آن را نمی‌داند، نه می‌داند قرآن چیست و نه اسلام.

هاینریش شِدِر كه در چگونگی برخورد فرهنگی ما با یونانیان محتملاً ژرفتر از آن اندیشیده است كه دیگران پیش یا پس از او، و با چیرگی كم‌نظیرش بر فرهنگ غربی و فرهنگ‌های خاورمیانه‌ای بهتر از هركس دیگر توانسته است در مشكل تأثیر فكر یونانی بر شرق و بهره‌مندی نیم‌بند شرق از آن بنگرد، در این باره چنین می‌نویسد: «كسی كه با یونانیان رابطه‌ی حیاتی برقرار كند باید ببیند می‌خواهد دانسته شاگرد آنها شود یا نه. تأثیر نیروی اندیشه و خرد یونانیان كه در خوداستواری‌اش كلیت واقعات را می‌اندیشد و آن را در نظام خود می‌گیرد، به قدری قوی‌ست كه به عنوان تنها شق ممكن به هركس برخورد او را مجاب می‌كند. به همین جهت كسی كه به یونانیان برمی‌خورد چاره‌ای جز این ندارد كه از آنان بیاموزد. شرقیان نیز چون باقی اقوام نتوانسته‌اند از نفوذ اندیشه‌ی یونانی مصون بمانند. اما گمان كرده‌اند می‌توانند فقط ابزار فنی را از آنها بگیرند، و دیگر لازم نیست خود اندیشیدن را از آنها بیاموزند[...] آیا مجاز نیستیم و نباید در اینجا از قصوری سخن گوییم كه شرقیان مرتكب شده و هرگز آن را جبران نكرده‌اند؟» (۱).

مشكل پدیداری من در اسلام ( آرامش دوستدار)

آزادی كه با و در پرسش پدیدار می‌گردد، آنچنان ضرورت درونی اندیشیدن است كه اندیشیدن تنها راه ضروری برای رسیدن به آزادی درونی. فقط اندیشیدن است كه من را به آزادی درونی می‌رساند. بنابراین من وقتی آزاد است كه بتواند بیندیشد، و بعكس. در این معنا من اسلامی نفی مطلق آزادی و اندیشیدن با هم است.

جوانه زدن و شکفتن نیروی اندیشیدن در ما تازه آغاز كار خواهد بود، آغاز پرداختن به آنچه پهنه و ژرفایش را هزارسال پیش فردوسی به ما نشان داده است. این دانسته و گفته‌ی فردوسی از هر دانسته و گفته‌ای كه در تاریخ فرهنگ ما برآمده پر زورتر و عمیق‌تر و به همین معنا و سبب نیز خطیرتر و خطرناكتر است، برای اینكه سرگذشت كلیت فرهنگی ماست. سرگذشت به معنای آنچه در گهواره‌ی ایرانی از نهاد اسلام بر ما گذشته و در این پایان امروزی‌مان همچنان باز می‌زیید. 
این كار یعنی رو در روی دینیت ایرانی و بینش دینی اسلام ایستادن، یعنی با توحید، نبوت، قرآن و وعد و وعید كه در واقع تربیع دایره‌ی اسلامی‌ست روبه‌رو شدن. و این وحدت چهارگانه در كلش ناظر بر چیست؟ بر آدمی و جهانش، و این آدمی كیست؟ آن است كه خود را من می‌نامد. 
بنابراین مشكل و غامض اصیل در منظوری‌ست كه به گونه‌های مختلف در واژه‌ی بسیار ساده‌ی من نهفته است. من نه قصد این را دارم و نه می‌توانستم در اینجا به غامضی كه من نام دارد موضوعاً بپردازم. اما ناچارم نگاهی از دور بر آن بیفكنم تا مشكل من را در جهان اسلامی اندكی بشناسیم، تا ببینیم چگونه است كه در جهان دینی و خصوصاً در نوع اسلامی‌اش تفكر ممتنع می‌گردد.

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

معرفی چند پایگاه علمی برای خردگرایان


 پایگاه غیر رسمی دوستداران و طرفداران ریچارد داوکینز به زبان فارسی.
لطفاً از بخش‌های کتاب، مقاله و ویدیو در سایت دیدن فرمایید.
همچنین صفحۀ فیسبوک، فید، یوتیوب و تویتر سایت را از دست ندهید!

-----------------

هدف پروژه: ۱. سایت فرگشت ۲. صفحه فیس‌بوک فرگشت ۳. کانال علمی فرگشت، بالابردن سطح آگاهی عمومی نسبت به دانش فرگشت (تکامل) [Evolution] و زمینه‌های مرتبط با آن است. از آنجاییکه در وب فارسی کمتر به این موضوع جالب و شگفت انگیز پرداخته شده، سعی می‌شود تا حد توان در این  وبلاگ مطالب علمی در این رابطه تولید و گردآوری شوند.

-----------------

ما گروهی از دانش آموختگان ایرانی خواستار تحقق جامعه ای فارغ از  هر گونه تبعیض ، و مبتنی بر حقوق بشر هستیم.  به باور ما   آزادی جامعه از قید جزم اندیشی دینی و مستلزم کوشش های جدی فکری برای روشنگری و آگاهی بخشی  است.


اهداف و محتوای سایت
 سیطره ی حکومت اسلامی بر جامعه و تقدس باورها و احکام دینی موانع عمده ی  آزادی و آزاداندیشی در ایران هستند. به باور ما ایجاد جامعه ای بدون تبعیض و تحقق آرمان دمکراسی مبتنی بر حقوق بشر جز با رهایش حیطه ی عمومی از قید دین ممکن نیست.

 اگر دریابیم که ارزش ها و آرمانهای برابری خواهانه ی جنبش حقوق بشر،  برتر از هنجارهای اجتماعی تک تک ادیان است و اسلام، به عنوان سیاسی ترینِ دین ها، به هیچ وجه با حقوق بشر سازگاری ندارد، آنگاه توجیه عقلانی استواری برای مخالفت با رژیم اسلامی فعلی و هر نوع  دین سالاری خواهیم داشت.

 هدف اول این سایت سیاسی است: می کوشیم  در حد بضاعت خود به گذار  ایران به سوی لائیسیته [یا به  تعبیر وسیع تر  اما کم تر دقیق، سکولاریسم] و رهایی مردم از سلطه ی  دین  و دین پیشگان یاری رسانیم. در این راستا به معرفی آموزه ی حقوق بشر، مفاهیم مدرن سیاسی، طرح اندیشه های متفکران سکولار و لائیک، و نشان دادن تمایزات رفع ناشدنی اسلام با آموزه های مدرن می پردازیم.

قرن هاست که باورهای   جزمی اسلام بر فضای فکری ایران سایه ی مهیبی افکنده اند. فقدان روشنگری و عدم بازنگری انتقادی در آموزه های اسلام، ناشی از جهل و استبداد دیرزی و بازتولید کننده ی آن در سرزمین های اسلامی بوده است. خواست  حکومت لائیک  به خودی خود به معنای ضدیت با دین  به معنای اعتقادات شخصی نیست، اما آشکار است که  تمامیت خواهی اسلام مانع اصلی سکولاریزاسیون و تحقق لائیسیته در ایران  است.

 برای هرگونه رویکرد انتقادی به دین، و رهایش از سلطه ی آن، ابتدا باید آموزه های مدرن را نیز به درستی شناخت - آموزه ی اسلام که از در و دیوار می بارد. به باور ما  اگر آموزه های  سکولار  نزد نخبگان جامعه ی استبدادزده ی ما مجال عرضه، دفاع و تأمل یابد، دین در کلیّت خود در برابر عقلانیت انتقادی و آزاداندیشی تاب دوام نخواهد داشت.

هدف دوم این سایت معرفتی است: می کوشیم تا به گردآوری گوشه ای از آن تلاشهای  فکری بپردازیم که بنیادهای جزمی دین و الاهیات را به چالش میگیرند. و می کوشیم با طرح بحث های جدی خواننده را به تأمل واداریم.

به این امید که این کوشش گامی باشد، هرچند کوتاه، در جهت آگاهی بخشی به دوستداران آزادی و دانایی.

---------------------------------------------------------------------------------

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

معرفی کتاب پندار خدا (توهم خدا) از ریچارد داوکینز

داوکینز در کتاب‌های پیشینش که در مورد فرگشت بود، علیه خلقت‌گرایی (creationism) نوشته بود. موضوع اصلی ساعت‌ساز نابینا که در سال ۱۹۸۶ منتشر شد این بود که فرگشت قادر به توضیح توهم طراحی در طبیعت است. در کتاب توهم خدا او به طور دقیق‌تر به برهان‌هایی که برای و بر ضد وجود خدا مطرح می‌شوند پرداخته‌است.
داوکینز برای مدت‌ها خواهان نوشتن کتابی عمومی بر ضد دین بود ولی ناشرش مخالفت می‌کرد. سرانجام در سال ۲۰۰۶ ناشر داوکینز ایده را پذیرفت. داوکینز این تغییر ذهن را به خاطر «چهار سال بوش» می‌داند. تا آن زمان شماری از نویسندگان مانند سام هریس و کریستوفر هیچنز این کتاب‌ها همگی پرفروش بودند و سبب عکس‌العمل‌های دینداران شدند. بر طبق سایت Amazon.co.uk این کتاب باعث افزایش ۵۰ درصدی فروش کتاب‌های مربوط به دین شده‌است (شامل کتاب‌های ضد دین مانند توهم خدا، خدا بزرگ نیست) و همچنین سبب افزایش ۱۲۰ درصدی فروش انجیل نیز شد. که به همراه داوکینز، که توسط رابرت ویتزل «تثلیث نامقدس» مشهور شده بودند، کتاب‌هایی را به طور باز بر ضد دین نوشته بودند.

کتاب تشکیل‌یافته از ده بخش است. چند بخش نخست به این می‌پردازند که چرا احتمالا خدایی نیست. و بخش‌های بعدی موضوعات مربوط به دین و اخلاقیات را بررسی می‌کنند. کتاب به یادمان دوست قدیمی داوکینز، داگلاس آدامز تقدیم شده؛ و با گفتاوردی از وی همراه شده‌است که: «آیا برای اینکه ببینیم باغ زیباست باید باور کنیم که پریانی هم در ته باغ هستند؟»
در مقدمهٔ توهم خدا، داوکینز چهار پیام اصلیِ «آگاهی‌بخش» کتاب را چنین بیان می‌کند:
۱ بی‌خدایان می‌توانند زندگی شاد، سرشار، متعادل، و از لحاظ فکری پرباری داشته باشند.
۲ انتخاب طبیعی و دیگر نظریه‌های علمی بهتر از «فرضیهٔ وجود خدا» به کار تبیین جهان جانداران و چه بسا کل کیهان می‌آیند.
۳ نباید کودکان را به کیش والدین‌شان دانست و بر آنها برچسب دین خاصی زد. اصطلاحاتی مثل «بچه کاتولیک» یا «بچه مسلمان» باید منزجرکننده محسوب شوند.
۴ بی‌خدایان باید به بی‌خدایی خود مفتخر باشند، نه شرمنده. زیرا بی‌خدایی فرد نشانهٔ صحت و استقلال ذهن اوست.