پیام


قـومی متفكرند در مـذهب و دیـن *** قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن كه بانگ آید روزی *** كای بیخبران راه نه آنست و نه این

دوستان عزیز مهم نیست که احمدی نژاد یا خامنه ای یا فلانی چه گفته و چه کرده.
این حکومت از بیدار شدن من و تو میترسد
مهم این است که من و تو به هم چه می گوییم

۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

سو استفاده جسمی بدتر است یا سو استفاده ذهنی؟

یک بار پس از یک سخنرانی ام در دوبلین، از من پرسیدند که نظرم درباره ی جنجال سازی بر سر سوءاستفاده های جنسی کشیشان کاتولیک چیست. پاسخ دادم که هر چند بی شک سوءاستفاده ی جنسی شنیع است، اما چه بسا زیان آن کمتر از آسیب های روانی  درازمدتی باشد که با کاتولیک بارآوردن کودک به او تحمیل می کنند. این پاسخ فی البداهه به دل حضار نشست و موجب تشویق پرشوری شد (حضاری که البته روشنفکران ایرلندی بودند و نمی توان گفت نمایانگر کلیت جمعیت کشور هستند).
اما بعدها هنگامی به یاد این این ماجرا افتادم که نامه ای از یک زن آمریکایی حدوداً چهل ساله دریافت کردم. او درآن نامه نوشته بود که کاتولیک رومی بار آمده و در هفت سالگی اش دو اتفاق ناگوار برایش رخ داده است. نخست اینکه کشیش محله شان در خودرو اش از او سوءاستفاده ی جنسی کرده ، و در همان اوقات هم یک کلاسی اش هم به مرگی دلخراش فوت کرده، و به جهنم رفته ، چون پروتستان بوده است. البته چون والدین این زن کاتولیک بودند به او قبولانده بودند که هرکس که کاتولیک نباشد به جهنم می رود. نظر امروزی این زن این بود که از میان این دو سوءاستفاده ی کلیسای کاتولیک از کودکان، یکی جسمی و دیگری ذهنی، دومی به مراتب بدتر است.
به نوشته او:
دست مالی شدن توسط یک کشیش (از دید یک بچه ی 7 ساله) فقط یک "اَخ" است اما خاطره ی رفیقی که به جهنم رفته ترس بی حدی ایجاد می کند. من هرگز به خاطر آن کشیش بی خواب نشدم – اما شب های زیادی را با این ترس سر کردم که مردمی که دوستشان داشته ام به جهنم رفته اند.
این ترس مثل بختک به جانم افتاده بود.

البته آزار جنسی که این زن در بچگی در ماشین کشیش تحمل کرده در مقابل، گیریم، درد پسرکان دستیار مراسم که توسط کشیشان گاییده شده اند نسبتاً ملایم بوده است. و امروزه کلیسای کاتولیک به قدر سابق از جهنم حرف نمی زند. اما این نمونه نشان می دهد  که دست کم ممکن است که عواقب سوءاستفاده ی روانی از کودکان وخیم تر از سوءاستفاده ی جسمی از آنان باشد. می گویند که آلفرد هیچکاک، استاد بزرگ سینما و متخصص هنر ترساندن مردم، در حال رانندگی در جاده های سوئیس بود که ناگهان از پنجره ی ماشین به بیرون اشاره کرد و گفت "این ترسناک ترین منظره ایست که تا حالا دیده ام" و امتداد اشاره ی او، کشیشی بود که دست بر شانه ی پسرک خردسالی نهاده بود و با او صحبت می کرد.
هیچکاک از پنجره ی ماشین به بیرون خم شد و فریاد زد: "فرار کن پسر جان! زندگی ات را نجات بده!"

۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

آیا علم یک دین است؟

نویسنده:  ریچارد داوکینز


 امروزه هشدارهای آخرالزمانی درباره ی  خطرات ویروس ایدز، "جنون گاوی" و خیلی امراض دیگر باب شده است، اما من فکر می کنم که می توان ایمان را هم یکی از بلایایی دانست که نه تنها با امراضی مثل آبله قابل مقایسه است، بلکه ریشه کن کردن آن بسیار دشوارتر است.

ایمان، یعنی باوری است که متکی بر تجربه نباشد، گناه نخستین تمام ادیان است. آیا با ملاحظه ی  اوضاع خاورمیانه و ایرلند شمالی نمی توان گفت که ایمان یک  ویروس مغزی بی نهایت خطرناک است؟ یکی از داستان هایی که  در گوش بمب گذاران انتحاری مسلمان می خوانند این است که شهادت کوتاه ترین راه به بهشت است – و بمب گذار نه تنها به بهشت می رود، بلکه به بخش اعیانی بهشت نزول اجلال می کند که در آنجا 72 باکره ی مه پیکر انتظارش را می کشند. گاهی به نظرم می رسد که شاید نهایت امید ما این باشد که سرانجام به یک جور "منع تکثیر تسلیحات روحانی" دست پیدا کنیم. الاهیدانان کارآزموده را به بهشت گسیل کنیم تا باکرگان نفس راحت تری بکشند.

با توجه به خطرناک بودن ایمان–  و با ملاحظه ی تعهد به عقل و مشاهده در فعالیتی که عقل می خوانیمش –به نظرم  کنایه ای در این هست که هرجا من سخنرانی عمومی دارم، همیشه کسی پیدا می شود که بگوید " البته علم شما هم فقط یک جور دین است، درست مثل دین ما. اصولاً علم هم در نهایت سر از ایمان در می آورد. این طور نیست؟"

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

الله، همان اهریمن است !

الله، همان اهریمن است ! مهدی اخوان ثالث


خــدا مــا را از ایــن الله اهــریـمــن رهــا سـازد    ***    یـقـیـن اهـریـمــن و الله هـم دستـند حـافــظ جـان

سـیـه کـاران در مـیـخـانـه ها بستند حـافـظ جان     **    خـم و مـیـنـا و جـام بـاده بـشکستـنـد حـافظ جان

بــه مـسـتان مـی انـگــور حـدها می زنـنـد آنـان      *    که از کبر و غرور و مکر سرمستند، حافظ جان

خــدا گـویـنـد و می گـیـرنـد جـان و مال مردم را          خــدا دانـد کـه بس نا مـردم و پستـند حـافظ جان

خــدا کـی نان جان با شـرط ایمان میدهد کس را           چــرا الـلـهـیـان ایـن را نـدانـسـتـنـد حـافـظ جـان

خــدا مـا را از ایـــن الله اهــریـمــن رهــا سـازد           یـقـیـن اهـریـمـن و الله هــم دسـتـنـد حـافظ جـان

همان اهریمن است الله و در این شک ندارم من     *    گـواهــم ایـزدی ایــرانـیـان هـسـتـنـد حـافظ جان

بـبین شب ها چـه تـاریـک است زیـر پـرچـم الله    **    بـبـیـن مـردم چـه بدبخت و تهیدستند حافظ جان

سلامـی کـن بـه خیـام آن ابرمرد از من مسکین     ***    بـگــو پستـان در مـیخـانـه ها بستند حـافظ جان


 

۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

قارچ های عرفانی

نویسنده:  پاول کورتز

اخیراً در دانشگاه جان هاپكینز تحقیق جالبی در مورد اثر سیلوسیبین[1] - ماده ی موثر قارچهای جنس سیلوسیب[2] - انجام شده است. در حالی که میلیون ها محقق آماتور ده ها سال تاثیرات ذهنی این قارچ موسوم به جادویی را آزمایش كرده اند و سرخپوستان آمریكا
احتمالاً چند هزار سال از آن در مراسم مذهبی استفاه كرده اند. محققان روانشناسیِ دارویی [3] به دنبال كشف اثرات دارویی این ماده به پژوهش پرداختند. در دهه های 60 و 70 پژوهش های مشابهی در مورد اثرات روان-دارویی MDMA  یا همان اكستازی[4] انجام شده است. این تحقیق ها عمدتاً به سبب واکنش منفی جریان "نبرد با مواد مخدر" بی ثمر مانده اند [5] . با این وجود نتایج اخیر حقایقی را در مورد تجربه های روحانی [6] آشكار می كند.

پژوهشگران با مشکل تحلیل نتایج گزارش های مصرف کنندگان این قارچ جادویی مواجه بوده اند چرا که اغلب مصرفت کنندگان
اثر مصرف این قارچ را با واژه "تجربه ی عرفانی تمام عیار" توصیف كرده اند.  اغلب تجربه كنندگان اظهار كردند كه تا چند ماه پس از مصرف این قارچ احساس خوبی داشته اند.
اما پژوهش نشان می دهد که تقریباً یك چهارم از آنها دچار عوارضی مانند افسردگی، تشویش و دیگر اثرات جانبی ناخوشایند شده اند. با این حال این تحقیق پتانسیل دارویی سیلوسیبین را نشان میدهد و یا حداقل نتایج آن برای تحقیق های بعدی مفید است. دو نكته برجسته در این تحقیق دیده می شود:
اول توصیفی که افراد تحت آزمایش از تجربه شان داشته اند و دوم واكنش غریب الاهیون.

تجربه ی دینی در مغز

نویسنده: 
ناخدا
دانشمندان سال هاست که امکان ارتباط تجربه ی دینی با مغز را مطرح کرده اند. در سال ۱۸۹۲ در یک کتاب درسی درباره بیماری های روانی به ارتباط میان صرع و احساسات شدید دینی اشاره شده است. نزدیک به یک سده پس از آن، در سال ۱۹۷۵ یک عصب‌شناس به نام «نورمن گِش‌ویند» [۱] در بیمارستان ارتشی شهر بوستون، یک نوع صرع را تشریح نمود که مبتلایان به آن دچار حملات ناگهانی می شدند که در نتیجه ی درست عمل نکردن الکتریکی در گیجگاه ها در کنار گوش ها بود. به گفته ی وی مبتلایان به این بیماری معمولا داشتن تجربه ی قوی دینی را گزارش می کنند. گش ویند و شماری دیگر از جمله «دیوید بِر» [۲] پزشک اعصاب و روان از دانشگاه وندربیلت به این نتیجه رسیدند که شاید میان طوفان های الکتریکی در قسمت گیجگاهی مغز و علاقه ی شدید دینی ارتباطی وجود داشته باشد. [۳]

نسبت دینداران با علم

نویسنده: 
ریچارد داوکینز

دیدگاه های دینداران  در مورد علم را می توان  به سه دسته ی اصلی تقسیم بندی کرد. من این سه دیدگاه را "هیچ-ندانی"، "همه چیز-دانی"، و " عدم رقابت" می نامم. ابتدا با دیدگاه آخری شروع می کنم که بیشتر باب طبع الاهیون امروزی است.

طرفداران دیدگاه "عدم رقابت" به درستی باور دارند که دین نمی تواند در قلمرو علم با آن رقابت کند. به نظر اینان هیچ رقابتی میان علم و دین وجود ندارد، زیرا این دو در مورد امور کاملاً متفاوتی هستند. اکنون می بینیم که توضیح  انجیل {و همچنین قرآن.م} در مورد منشاء جهان (منشاء حیات، تنوع گونه های جانداران، منشاء انسان) کلاً غلط از آب درآمده است.
طرفداران "عدم رقابت" با این هیچ مشکلی  ندارند: به نظر آنان بسی ساده اندیشانه، و نهایت کج سلیقگی است که بپرسیم آیا داستان های انجیلی حقیقت دارند؟ این دسته می گویند: البته که این داستان ها به بیان تحت اللفظی کاملاً عاری از حقیقت اند. دین و علم بر سر یک قلمرو با هم در رقابت نیستند. در مورد چیزهای مختلفی سخن می گویند. هر دو درست اند، اما درستی شان از انواع متفاوتی است.

۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

کتابهای سودمند در راه حذف خرافات


کتابهای سودمند در راه حذف خرافات
نام کتاب
نام نویسنده

نام کتاب
نام نویسنده
شجاع الدین شفا

محمد پیامبر شاه عرب
دکتر لطف اله روزبهانی
پس از هزار و چهارصد سال
شجاع الدین شفا

ویرانگران
دکتر لطف اله روزبهانی
جنایات و مکافات
شجاع الدین شفا

سخنرانی برای اندیشیدن
دکتر احمد ایرانی
دو قرن سکوت
عبدالحسین زرین کوب

جزوه های متعدد روشنگری
دکتر احمد ایرانی
بیست و سه سال
علی دشتی

تاریخ گفته نشده اسلام
سیامک ستوده
نوشته های
میرزا آقاخان کرمانی

تروریسم اسلامی
سیامک ستوده
نوشته های
میرزا فتحعلی آخوند زاده

زن و سکس در تاریخ
سیامک ستوده
نوشته های
احمد کسروی

عصر حجر
سعید اوحدی
بازشناسی قرآن
دکتر مسعود انصاری

خرافات
مهرانگیز جهانشاهی
شیعه گری و امام زمان
دکتر مسعود انصاری

ضد اسلام
اشکان قشگری
الله و اکبر
دکتر مسعود انصاری

کاروان اسلام
صادق هدایت
کوروش بزرگ و محمدبن عبدالله
دکتر مسعود انصاری

توضیح المسایل
روح الله خمینی
اسلام شناسی
علی میر فطروس

تحریر الوسیه
روح الله خمینی
حلاج و نسیمی
علی میر فطروس

کشف الاسرار
روح الله خمینی
ملاحظاتی در تاریخ ایران
علی میر فطروس

کلیه نوشته های
دکتر علی سینا
خیام و آن دروغ دلاویز
هوشنگ معین زاده

کلیه نوشته های
نادره افشاری
خدا به زادگاهش بر می گردد
هوشنگ معین زاده

کلیه نوشته های
میرزا روشنگر
آیا خدا مرده است
هوشنگ معین زاده

کلیه نوشته های
پارمیس سعدی
پژوهشی در زندگی علی
آله دالفک

کلیه نوشته های
استوار غلام دانایی
بررسی ادیان ثلاثه
مهندس نادرپیمایی

کلیه نوشته های
پری دشتستانی
زن از نگاه آخوند
هما احسان

کلیه نوشته های
بابی کوهی
اسلام ناب محمدی
امیر نجات

کلیه نوشته های
افشین زند
محمد
مهدی شمشیری

کلیه نوشته های
دکتر گلمراد مرادی
از سلمان رشدی چه میدانید
مهدی شمشیری

کلیه نوشته های
بهرام رحمانی
گفته نشده ها درباره خمینی
مهدی شمشیری

آثار فلسفی
پرفسور منوچهر جمالی
مهدی بیا – دیو مقدس
دکتر لطف اله روزبهانی

سخنرانی های ضد خرافی
مهندس بهرام مشیری
پایگاههای ضد خرافات



۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

باور های مسلمانان و کودکان!!!


باورهای بچه ها
باورهای مسلمانان
بچه ها  هر چیز كه در كتاب قصه هایشان وجود دارد بدون چون و چرا قبول دارند
مسلمانان به هر چیزی كه در كتابهای مذهبیشان باشد، بدون چون و چرا ایمان دارند
بچه ها فكر می كنند تارزان می تواند با حیوانها حرف بزند
مسلمانان فكر می كنند حضرت سلیمان قادر بود با حیوانات حرف بزند.آنها حتی معتقدند كه سلیمان صدای مورچه را از چند كیلومتری می شنید
بچه ها فكر می كنند حیوانات می توانند همانند انسانها عمل كرده و به فرمان انسانها گوش فرا دهند
مسلمانان فكر می كنند كه حیوانها می توانند هماند انسانها فرمانبردار باشند و به حرف نوح گوش دهند و سوار كشتی شوند
بچه ها فكر می كنند كه ستارگان اسباب بازیهای كوچكی هستند كه در آسمان قرار دارند و اگر كسی به اندازهُ كافی بلند باشد می تواند چند تا از آنها را از آسمان جدا كند و به سوی یكدیگر پرتاب كنند

مسلمانان فكر می كنند كه ستارگان آسمان را خدا به شیاطین و جن هایی كه سعی می كنند به اسراری كه خدا با فرشتگان مطرح می كند ‘دست یابند‘پرتاب می كند
بچه ها فكر می كنند زمین صاف است و آسمان سقف زمین است. و ستارگان همانند لامپی هستند كه برای تزئین آسمان خلق شده اند.و این ستارگان كوچك به دور زمین می گردند


مسلمانان نیز همینگونه می اندیشند
بچه ها به پری قصه ها اعتقاد دارند و آنها را حقیقی می پندارند
مسلمانان به حوریهای زیبای بهشتی ایمان دارند

بچه ها فكر می كنند كه پری قصه ها شبها خواهند آمد و در زیر بالش آنها پول خواهند گذاشت
مسلمانان فكر می كنند وقتی كه مردند حوریان بهشتی با آنها همبستر خواهند شد


بچه ها به غول و اشباح اعتقاد دارند

مسلمانان به شیطان و جن اعتقاد دارند

بچه ها فكر می كنند كه غولها و اشباح شبها در زیر تخت آنها پنهان می شوند
مسلكانان فكر می كنند كه جن ها شبها در طاقدیسها یا در حمام خانه منزل می گزینند

بچه ها به سر زمین جادویی فكر می كنند . به سرزمینی كه پر از اسباب بازیست و فكر می كنند روزی می توانند در شهر اسباب بازیها زندگی كنند
مسلمانها به بهشت اعتقاد دارند و امیدوارند كه یك روز در بهشت زندگی كنند

بچه ها به سرزمین والت دیسنی می اندیشند. و اگر یك روز موفق به دیدار والت دیسنی شوند فكر می كنند كه شادترین لحظات عمر خود را در حال سپری كردن هستند
مسلمانان به زیارت كعبه می اندیشند . و اگر یك روز موفق شوند به مكه بروند .فكر می كنند شاد ترین لحظات عمر خود را در حال سپری كردن هستند

بچه ها در سر زمین والت دیسنی ماسك شخصیت های كارتونی بر چهره می زنند. تی شرت والت دیسنی می پوشند .و با شوق وافری به دنبال جمعیت می روند
مسلمانان در مراسم كعبه لباس مخصوص می پوشند ‘ سر خود را می تراشند. و حجاب را رعایت می كنند .و با جمعیت كثیری با خوشحالی همراه می شوند

بچه ها با چوب واقعی با غولهای تخیلی می جنگند
مسلمانان با سنگ واقعی به شیطان خیالی سنگ می زنند

بچه ها فكر می كنند سوپر من مردی است كه می تواند در آسمان پرواز كند

مسلمانان فكر می كنند كه محمد توانست بر اسب بالداری سوار شود و در آسمان پرواز كند

بچه ها از انجام مراسم لذت می برند و گاهی با دوست خیالی خود حرف می زنند


مسلمانان از مراسم عبادی لذت می برند و به فرشتهُ خیالی سلام می فرستند

بچه ها فكر می كنند كه دوستان تخیلی آنها همیشه با آنها هستند حتی در موقع خواب
مسلمانان فكر می كنند كه آن فرشته های خیالی در همه وقت مواظب آنها هستند حتی زمانیكه در حال عشق بازی هستند یا در بیابان سوار شتر هستند
بچه ها فكر می كنند همهُ بچه های خوب با شیرینی پاداش داده خواهند شد. و بچه های بد با كتك خوردن تنبیه می شوند
مسلمانان فكر می كنند روزی حوریان را در بهشت به عنوان پاداش به آنها تقدیم خواهند كرد و نا مسلمانان را با آتش جهنم عذاب خواهند داد

آقای دکتر شما عرب زاده هستید، من یک ایرانی هستم

م. فرزانه:

چند سال پیش در یکی از مهمانی های دوستانه، که عده ای زن و مرد در آن شرکت داشتند و تقریبا همه جزو افراد با سواد وطن من به حساب می آمدند، آقایی چهل و چند ساله که دارای تیتری بود و به تازگی برای ازدواج به ایران رفته و خوشبختانه دست خالی برگشته بود، داد سخن می داد، چه نشسته اید که زنها در ایران عوض شده اند و مانند سابق حرف شنوی ندارند، حرف از حق و حقوق میزنند در حالیکه حقوق خود را نمی شناسند، دختران امروز مانند مادران خود نیستند و به سراغ هر یک که میروی نمی توانی اطمینان داشته باشی که او سالم و دست نخورده باشد، نمی توانی بفهمی که خود باکره است و یا باکره گیش را خریده است.
و از این حرف های صد تا یک غاز، من هم که عادت نکرده ام در برابر این مهملات آرام بمانم و طرف را سر جایش به یخ ننشانم، رو به او کرده و گفتم آقای دکتر خود شما باکره هستید؟  جمع به طرف من برگشت، آسمان به زمین آمده بود، دین بر باد رفته بود، عادت ها بهم ریخته بود، آداب و سنن پایمال شده بود، چیزی شنیده بودند که تا آنزمان هرگز نشنیده بودند و حتی جرات تفکر آنرا به خود راه نداده بودند. در خانواده به آنها آموخته بودند که یک زن مسلمان و نجیب در برابر مرد نباید حرف بزند و اگر خواست چیزی بگوید باید سرش را پایین بیاندازد در صورتی که امروز خلاف آنرا می دیدند.